تحقیق و پژوهش

تحقیق وپژوهش در علوم اجتماعی

تحقیق و پژوهش

تحقیق وپژوهش در علوم اجتماعی

مفاهیم جامعه شناسی

بیگانگی        ALIEANTION

احساس اینکه تواناییهای ما، به عنوان انسان، به وسیله ی موجودات دیگری در اختیار گرفته شده است. این اصطلاح در اصل به وسیلۀ مارکس برای اشاره به فرافکنی قدرتهای انسانی به خدایان به کار برده شد. او بعدها این اصطلاح را برای اشاره به از دست دادن کنترل کارگران بر فرآیند کار و محصول کارشان به کار برد

رابطه علت و معلولی         CAUSATION

تأثیر علّی یک عامل یا متغیر دیگر. رابطۀ علت و معلولی هنگامی وجود دارد که رویداد با وضع معینی ( معلول) به واسطه ی وجود رویداد با وضع دیگری (علت) پدید می آید. عوامل علّی در جامعه شناسی شامل دلایلی است که افراد برای رفتار خود دارند و نیز عوامل خارجی متعددی که بر رفتار شان تأثیر می گذارد.

وفاق       CONSENSUS

توافق دربارِۀ ارزشهای اجتماعی بنیادی توسط اعضای یک گروه، اجتماع یا جامعه. برخی از متفکران در جامعه شناسی به شدت بر اهمیت وفاق به عنوان اساس ثبات اجتماعی تأکید می ورزند. این  نویسندگان معتقدند همۀ جوامعی که طی دورۀ زمانی قابل توجهی پایدار می ماند دارای یک نظام ارزشی مشترک مبتنی بر باورهایی هستند که مورد قبول اکثریت جمعیت هستند.

همبستگی     CORRELTION

رابطۀ منظم بین دو بُعد یا متغیر، که اغلب در اصطلاحات آماری بیان می شود. همبستگی ممکن است مثبت یا منفی باشد. همبستگی مثبت بین دو متغیر با نمرۀ بالا برای متغیر دیگر در رابطه باشد. همبستگی منفی در جایی وجود دارد که نمرۀ بالا برای یک متغیر با نمرۀ پایین برای متغیر دیگر در رابطه است.

محیط مخلوق     THE CREATED ENVIRONMENT

جنبه هایی از جهان طبیعی که ناشی از کاربرد تکنولوژی مخلوق انسان  است. محیط مخلوق به ساخته هایی که به وسیلۀ انسانها برای خدمت به نیازهایشان ایجاد گردیده است اطلاق می شود – برای مثال، جاده ها، راه آهنها، کارخانه ها، ادارات، خانه های شخصی  و ساختمانهای دیگر.

جرم   CRIME

هر عملی که قوانین مقرر شده توسط قدرت سیاسی را نقض می کند. اگر چه ممکن است معمؤلاً مجرمان را بخش مشخصی از جامعه تصور کنیم، اما افراد معدودی وجود دارند که در طول زندگیشان به گونه ای قانون را نقض نکرده باشند. هر چند قوانین توسط مقامات دولتی تنظیم می شود، به هیچ وجه غیر معمول نیست که خود آن مقامات در برخی زمینه ها جرایمی را مرتکب شوند.

فرایند  انتفالی جمعیت   DEMOGRAPHIC TRANSITION

تبینی از دگرگونی مبتنی بر این که رسیدن به سطح معینی از پیشرفت اقتصادی نسبت ثابتی از موالید به مرگ ومیر به دست می آید. بنابراین مفهوم، در جوامع ماقبل صنعتی بین میزان موالید و مرگ و میر کم و بیش توازن برقرار است، زیرا افزایش جمعیت با فقدان منابع غذایی در دسترس و بیماری با جنگ مهار می شود. بر عکس ، در جوامع امروزی، تعادل جمعیت از آن روی بر قرار می شود که خانواده ها به واسطۀ انگیزه های اقتصادی تعداد کودکان را محدود می کنند.

کجروی

کجروی

کجروی را می توان ناهموایی با هنجار یا مجموعه ی هنجارهای معینی تعریف کرد  که توسط تعداد قابل ملاحظه ای از مردم در اجتماع یا جامعه ای پذیرفته شده است . هیچ جامعه ای را نمی توان  به سادگی  به کسانی که از هنجارها منحرف می شوند وکسانی که با آنها همنو ایی می کنند تقسیم کرد. بیشتر ما در بعضی مواقع از قواعد پذیرفته شده ی رفتار سرپیچی می کنیم. بسیاری از افراد دریک زمانی مرتکب سرقتهایی جزئی گردیده اند، مانند برداشتن چیزی ازفروشگاه بدون پرداختن پول آن، یا بردن چیزهای کوچکی – مانند کاغذ اداری – از محل کارو استفاده شخصی از آن. 

ضمانت اجرایی

هر واکنشی از سوی دیگران نسبت به رفتار یک فرد یا گروه است که هدفش تأمین اطاعت از هنجارمعینی باشد. ضمانتهای اجرایی ممکن مثبت باشند( دادن پاداش برای همنوایی) یا منفی (تنبیه برای رفتاری که همنوایی نمی کند). آنها همچنین ممکن رسمی یا غیررسمی باشد. ضمانتهای اجرایی رسمی در جایی وجود دارند که گروه معینی از مردم یا سازمانی که وظیفه اش تأمین اطاعت از مجموعه ی هنجارهای خاصی است وجود داشته باشد. ضمتنتهای اجرایی غیر رسمی واکنشهای کمتر سازمان یافته ، و بیشتر خودبخودی نسبت به همنوایی هستند. انواع اصلی ضمانتهای اجرایی رسمی در جوامع امروزی ضمانتهایداجرایی هستند که در نظام کیفری که دادگاهها و زندانها نماینده ی آن هستند مشاهده می شوند. ضمانتهای اجرایی رسمی مثبت در بسیاری از حوزه های دیگر زندگی اجتماعی یافت می شود – برای مثال ، دادن مدال برای شجاعت در نبرد، درجه دیپلم یا نشانه ی موفقیت علمی ، یا پاداش برای اجرای نقش برجسته در رویدادهای ورزشی. ضمانتهای اجرایی غیررسمی ، مثبت یا منفی ، از ویژگیهای معمولی همه ی زمینه های فعالیت اجتماعی است. ضمانتهای اجرایی مثبت شامل آفرین گفتن به کسی ، یا لبخندی از قدردانی نسبت به شخصی یا دستی به شانه ی او زدن است. نمونه های ضمانتهای اجرایی منفی سخن گفتن به شیوه ی توهین آمیز، سرزنش کردن ، و دوری جستن از فرد معینی است. اگرچه ضمانتهای اجرایی رسمی معمولاً از ضمانتهای اجرایی غیررسمی برجسته تر ونمایان ترند ، ضمانتهای اجرایی غیر رسمی در تأمین همنوایی نسبت به هنجارهای اهمیت اساسی دارند. به دست آوردن تأیید خانواده، دوستان و همکاران، یا تمایل به احتراز از مورد تمسخر واقع شدن، شرمنده شدن یا مورد قبول قرار نگرفتن، اغلب بیش از پاداشها یا تنبیه های رسمی بررفتار مردم تأثیر می گذارد.

قوانین

قوانین هنجارهایی هستند که توسط حکومتها به عنوان اصولی که شهروندانشان می بایست از آنها پیروی کنند تعریف شده اند و علیه کسانی که از قوانین پیروی نمی کنند از ضمانتهای اجرایی رسمی استفاده می شود. جرم نیز وجود دارد.

جرم

ساده ترین تعریف جرم عبارت است از هر شیوه ی رفتاری که قانون نقض می کند. ماهیت رفتاری که مجرمانه در نظر گرفته می شود، اهمیت نسبی جرایم مختلف، وشیوه های کیفردادن فعالیتهای مجرمانه توسط مقامات دولتی – هریک به گونه ای قابل ملاحظه در طول دو یا سه قرن گذشته تغییر کرده است. دلایل این امر را می توان در جانشینی جوامع سنتی مبتنی بر اجتماع محلی روستایی، به وسیله ی نظامهای اجتماعی صنعتی، که در آن اکثر مردم در مکانهای ناشناس تر شهرهای کوچک وبزرگ زندگی می کنند، جستجو کرد.

بیمار روانی

با گذشت زمان رفتار دیوانگان نشانه ی نوعی بیماری در نظر گرفته شد، مفهوم بیماری روانی نخستین بار در اواخر قرن هجدهم پدیدار گردید و در قرن نوزدهم کاملاً جا افتاد. دیوانگی درمان شدنی گردید و در حوزه ی تخصص پزشکی در آمد. از آنجا که از این پس دیوانگی به عنوان بیماری در نظر گرفته می شد( به جای اینکه مانند قبل نوعی عقب ماندگی ذهنی یا تسخیر روح توسط اجنه وشیاطین تلقی شود)، درمان آن در صلاحیت پزشکان دانستند. هنوز ممکن بود افراد را بر خلاف اراده شان در آسایشگاهها قرار داد، برای این منظور گواهی پزشکان لازم بود.

استدلال از زیست شناسی

برخی از نخستین کوششها برای تبیین جرم و شکلهای دیگر کجروی اساساً خصلتی زیست شناس داشتند.

جرم و شخصیت روان رنجور: دیدگاه روان شناختی

نظریه های روان شناسی جرم، مانند تبینهای زیست شناختی، تبهکاری را با انواع خاص شخصیت مربوط می دانند. اگر چه فروید خود در زمینه ی جرم شناسی تقربیاً چیزی ننوشت، اندیشه های فروید تا حدی بر تبینهای روان شناسی جرم تأثیر داشته اند. اما نویسندگان بعدی که از اندیشه های او سود جسته اند، اظهار می دارند، که در تعداد اندکی از افراد، شخصیتی غیر اخلاقی یا روان – رنجور ظهور می کند. بنابرنظر فروید، تا اندازه ی زیادی حس اخلاقی ما ناشی از خودداریهایی است که در کودکی در طی مرحله ی ادیپ رشد یاد می  گیریم. بعضی از کودکان ، به علت ماهیت روابطشان با والدین هرگز این خودداریها را یا نمی گیرند، و بنابراین فاقد یک حس اساسی اخلاق اند. گفته می شود که روان رنجوران افرادی کناره گیر و بی احساس هستند که از خشونت به خاطر خود آن لذت می برند. افرادی که دارای ویژگیهای روان رنجوری هستند گاهی مرتکب جرایم خشن می گردند. اما مسائل عمده ای در ارتباط با مفهوم روان رنجوری وجود دارد. به هیچ وجه روشن نیست که این مفهوم اصلاً ارزشمند است، تا چه رسد به اینکه آیا ویژگیهای مربوط به آن حتماً تبهکارانه هستند یا نه. تقربیاً تمام مطالعات  درباره ی افرادی که گفته شده دارای ویژگیهای روان رنجوری بوده اند، روی زندانیان محکوم انجام شده، واین ویژگیها طبق معمول تقربیاً به طور اجتناب پذیربه شیوه ای منفی ارائه می گردند. اگر ما ویژگیهایی را که به نظر مربوط می آیند، به شیوه ای مثبت توصیف کنیم، نوع شخصیت کاملاً متفاوت به نظر می رسد، وبه نظر می آید دلیل خاصی وجود ندارد که این گونه افراد ذاتاً تبهکار باشند

تفاوت ارتباطات

ادوین اچ. ساترلند یکی از اعضای مکتب شیکاگو، جر م را به آنچه که تفاوت ارتباطات نامیده است مربوط می داند. مفهوم تفاوت ارتباطات بسیار ساده است. در جامعه ای که دارای خرده فرهنگ های گو.ناگون متعددی است برخی محیطهای اجتماعی معمولاٌ مشوق فعالیتهای غیر قانونی هستند، در صورتی که محیطهای دیگر چنین نیستند. افراد ا ز طریق ارتباط با دیگران که حامل هنجارهای تبهکارانه هستند، بزهکار یا تبهکار می شوند.

بی هنجاری ، یک علت جرم

تبیین رابرت ک. مرتون از جرم که تبهکاری را با انواع دیگر رفتار کجروانه مربوط می سازد، به همین گونه بر بهنجاری تبهکار تأکید می ورزد. مرتون از مفهوم بی هنجاری – که برای نخستین بار توسط امیل دورکیم یکی از بنیانگذاران جامعه شناسی مطرح گردید – برای پروراندن نظریه ی پرنفوذی درباره ی کجروی بهره گرفت. دورکیم مفهوم بی هنجاری را برای اشاره به این فرض به وجود آورد که در جوامع امروزی معیارها وهنجارهای جدیدی جایگزین گردند، تضعیف می شوند. بی هنجاری هنگامی وجود دارد که معیارهای روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزه ی معینی از زندگی اجتماعی وجود ندارند. در این شرایط ، به عقیده ی دورکیم، مردم احساس از دست دادن حس جهت یابی ونگرانی می کنند؛ بنابراین بی هنجاری یکی از عوامل اجتماعی است، که بر تمایل به خودکشی تأثیر می گذارد. مرتون مفهوم بی هنجاری را تعدیل کرده به فشاری اطلاق می کند که وقتی هنجارهای پذیرفته شده با واقعیت اجتماعی در ستیزند، بر رفتار افراد وارد می آید. در جامعه آمریکا – و تا حدی در همه ی جوامع غربی امروزی – ارزشهای عمومأ پذیرفته شده بر " پیشرفت کردن"، " پول درآوردن" و غیره: یعنی موفقیت مادی تأکید می کنند. تصور می شود که وسایل دستیابی به این هدفها نظم پذیری و سخت کوشی است. بنابراین اعتقادات، افرادی که واقعاً سخت کوش هستند می توانند موفق شوند، صرف نظر ا زاینکه نقطه ی عزیمت آنان  در زندگی چیست. در واقع این نظر معتبر نیست زیرا بیشتر افرادی که در وضع نامساعدی قرار گرفته اند فرصتهای محدودی برای پیشرفت دارند . با وجود این، کسانی که موفق نمی شوند خود را به خاطر ناتوانی آشکارشان در پیشرفت مادی محکوم می یابند. در این وضعیت، فشار زیادی برای سعی در موفق شدن به هر وسیله ای مشروع یا غیر مشروع، وجود دارد.

بی هنجاری وارتباط؛ خرده فرهنگ های بزهکاری

ریچارد ا.کلووارد ولوید ای. اولین باندهای جوانان بزهکار را مورد مطالعه قرار دادند. آنها استدلال کردند که این گونه باندها در اجتماعات خرده فرهنگی که احتمال دستیابی به موفقیت از راه مشروع اندک است به وجود می آید – مانند اجتماعات اقلیتهای قومی محروم. اعضای باندها برخی جنبه های مطلوبیت موفقیت مادی را می پذیرند، اما این ارزشها از طریق خرده فرهنگهای اجتماع محلی پالایش می شوند . در محلاتی که شبکه های تبهکاری سازمان یافته در آن وجود دارند، خرده فرهنگهای باندهای تیهکار به هدایت  افراد از کارهای کوچک دزدی به زندگی تبهکاری بزرگسالان کمک می کنند. در مناطقی که این شبکه ها یافت نمی شوند، بزهکاری باندهای جوانان معمولاً شکل نزاع و وحشیگری را به خود می گیرد، زیرا فرصت اندکی برای اعضای باند وجود دارد تا به صورت جزئی از شبکه های تبهکاری درآیند. افرادی که نمی توانند با نظم اجتماع مشروع یابا خرده فرهنگهای تبهکار رویارویی کنند معمولاً به انزواگرایی اعتیاد به مواد مخدر پناه می برند.

نظریه ی برچسب زنی

یکی از مهمترین رویکردهایبرای درک تبهکاری نظریه برچسب زنی نام گرفته است – اگر چه خود این اصطلاح بیشتر برچسبی برای مجموعه ای از اندیشه های بهم وابسته لست، تا یک رویکرد یگانه نظریه سازان برچسب زنی کجروی رابه عنوان مجموعه ای از ویژگی های افراد یا گروهها، بلکه به عنوان یک فرایندکنش متقابل میان کجروان  و نا کجروان تبیین می کنند. به نظر آنها، برای درک ماهیت کجروی باید ببینیم چرابه بعضی افراد برچسب کجروی زده می شود. کسانی که نماینده ی نیروهای نظم وقانون هستند، یا می توانند تعاریف اخلاق متعارف را بر دیگران تحمیل کنند، منابع اصلی برچسب زنی را فراهم می سازند. بدین سان برچسبهایی که برای ایجاد مقولات کجروی به کار گرفته می شوند ساخت قدرت جامعه آنها به کار گرفته می شوند، توسط ثروتمندان برای فقرا، توسط مردان برای زنان، توسط افراد مسن تر برای افراد جوان تر و توسط اکثریت قومی برای گروههای اقلیت تنظیم می شوند. همین که برچسب بزهکاری به کودکی زده شد، به عنوان مجرم بدنام می شود و ممکن است توسط معلمان و کارفرمایان آینده به عنوان فردی غیر قابل اعتماد در نظر گرفته شود و همین گونه با او رفتار شود. آن گاه فرد به ورطه ی رفتار تبهکارانه بیشتری سقوط می کند و فاصله اش با میثاقهای اجتماعی رسمی زیادتر شود. ادوین لمرت(1972) نخستین عمل خطا را کجروی نخستین می نامد. کجروی دومین هنگامی رخ می دهد که فرد برچسبی راکه به او شده را می پذیرد، و خود را به عنوان کجرو می بیند. از طرف دیگر ، اگر پلیس ودادگاه واکنش تنبیهی بیشتری نشان دهند، از جمله حکم دادن تعلیق و ملزم ساختن جوان برای گزارش به مددکار اجتماعی ، این واقعه می تواند نخستین مرحله از یک فرایند کجروی دومین راتشکیل دهد. فرایند" یادگیری کجروبودن" معمولاً به وسیله ی همان سازمانهایی که ظاهراً برای اصلاح رفتار کجروانه تأسیس شدهاند – مؤسسات اصلاح بزهکاران، زندنها و آسایشگاهها – تقویت می شود.

جرم وآمار جنایی

اساسی ترین محدویت آمار رسمی جرم این است که این آمار تنه شامل جرایمی هستند که عملاً توسط پلیس ثبت شده اند. بین یک جرم یا جنایت احتمالی وثبت آن توسط پلیس یک رشته تصمیمات متعدد ودشواری باید اتخاذ شود. بیشتر جرایم ، به ویژه سرقتهای کوچک ، اصولاً هرگزبه پلیس گزارش نمی شوند. افراد ازنظر تواناییشان در شناخت جرایم و تمایلشان نسبت به گزارش آنها فرق می کنند. بخشی  از جرایمی که پلیس  از آن با خبر می شود در امار ثبت نمی شوند، برای مثال ، پلیس ممکن ست در مورد اعتبار بعضی اطلاعات درباره ی جرایم اعلام شده که با آن برخورد می کند مشکوک باشد. بررسیها نشان می دهند که دست کم نیمی از کل جرایم مهم، از جمله تجاوز به عنف ، دزدید و حمله به قصد ضرب(حمله به قصد وارد آوردن آسیب جدی) به پلیس گزارش نمی شوند.

خشونت در زندان زنان

گزار شهایی که پت کارلن از سرگذشت زنان زندانی در زندانهای بریتانیا بنابر گفته های خودشان گردآوری کرده است حاوی ماجراهای خشن بی شماری است که به عنوان یک ویژگی دایمی زندگی زندان زنان توصیف گردیده اس. جوزی اودوایر یک زندانی زندان هالیووی لندن، شرح داد که چگونه توده ی سهمگین نگهبانان زن در تلافی درآوردن بر سر زندانیانیانی که آنها را بد رفتار تلقی می کردند تخصص پیدا کرده بودند کتک زدن توسط این تو ده ی سهمگین و به وسیله ی زندانیان دیگر پدیده ای معمولی بود.

جرایم یقه سفیدان

اصطلاح جرایم یقه سفیدان نخستین بار توسط ادوین ساترلد به کار برده شد وبه جرایمی اطلاق می گردد که به وسیله ی ا فرادی انجام می شود که در بخشهای مرفه تر جامه هستند. این اصطلاح انواع بسیاری از فعالیت تبهکارانه را در بر می گیرد، از جمله کلاهبرداریهای مالیاتی ، رویه های غیر قانونی فروش، کلاهبرداریهای مربوط به اسناد و مدارک، اختلاس، ساخت یا فروش فرآورده های خطرناک و آلودگی غیر قانونی محیط، و نیز دزدی آشکار. اندازه گیری توزیع جرایم یقه سفیدان حتی از اندازه گیری توزیع انواع دیگر جرم دشوارتر است؛ بیشتر این گونه شکلهای جرم اصلاَ در آمار رسمی ظاهر نمی شود. جرایم یقه سفیدان اساساً متضمن استفاده ازیک موقعیت طبقه ی متوسط یا موقعیت حرفه ای برای اشتغال به فعالیتهای غیر قانونی است. کوششهایی که برای کشف جرایم یقه سفیدان به عمل می آید معمولاً نسبتأ محدود هستند، و تنها در موارد نادر است که کسانی که گرفتار می شوند به زندان می روند. اگر چه جرایم یقه سفیدان توسط مقامات خیلی بیشتر با دیده ی اغماض نگریسته می شود تا جرایم قشرهای محروم تر ، هزینه ی این جرایم بسیار زیاد است. از این گذشته، برخی اشکال یقه سفیدان بر تعداد بسیار زیادی از افراد تأثیر می گذارند تا تبهکاریهای طبقه پایین.جنبه های خشن جرایم یقه سفیدان نسبت به موارد قتل یا حمله و تجاوز کمتر نمایان است، اما درست به همان اندازه واقعی است – و ممکن است گاهی از لحاظ نتایج بسیار وخیم تر باشد.

جرایم قدرتمندان

جرایم قدرتمندان جرایمی هستند که در انها از اقتدار ناشی از موقعیت به شیوه های تبهکارانه استفاده می شود – مانند وقتی که یک مقام رسمی برای تأیید سیاست خاصی رشوه ای را می پذیرد.

جرایم حکومتی

دولتها بسیاری از وحشتا کترین جنایتها را در تاریخ مرتکب شده اند، از جمله محو اقوامی به طور کامل، بمبارانهای دسته جمعی نازیها و اردوگاههای متمرکزاستالین . اما، حتی اگر جرم را بر حسب نقض قوانین مدون تعریف کنیم، حکومتها بارها به شیوه های جنایتکارانه عمل کرده اند. یعنی آنها همان  قوانینی را که اقتدار حکومتی می بایست مدافع ان باشد نادیده گرفته و زیز پا می گذارند. پلیس ، سازمان حکومتی ای که برای جلوگیری از تبهکاری  ایجاد گردیده، گاه خود در فعالیتهای تبهکارانه مداخله دارد. این مداخله تنها شامل برخی اعمال پراکنده نیست، بلکه یک خصیصه ی فراگیر کار پلیس است. فعالیتهای تبهکارانه مأموران پلیس شامل تهدید کردن، کتک زدن یا کشتن افراد مظنون، رشوه گرفتن، کمک به سازمان دادن شبکه های تبهکارانه، جعل کردن یا پنهان کردن اسناد و مدارک، و نگهداشتن بخشی از درآمدها یا همه ی آن هنگامی که پول، مواد مخدر یا سایر کالاهای سرقت شده کشف می شوند، است.

جرایم سازمان یافته

جرایم سازمان یافته به اشکال فععالیتی اطلاق می گردد که بسیاری از ویژگیهای سوداگری متعارف را دارند اما غیر قانونی محسوب می شوند. سسازمانهای تبهکار محلی وملی کالاها و خدمات غیر قانونی برای مصرف کنندگان انبوه فراهم می کنند، و برخی از شبکه های تبهکار در سطح بین الملی نیز گسترده اند. تبهکاری سازمان یافته فعالیتهای غیرقانونی از جمله قمار، فحشا، سرقتهای کلان و باجگیری و اخاذی با تهدید را در برمی گیرد.

جرایم بدون قربانی

در اصطلاح جرایم بی قربانی به فعالیتهای اطلاق کی می شود که افراد کم وبیش آزادانه به آنها اشتغال می ورزند بی آنکه مسیقماً به دیگران زیانی برسانند، امابه عنوان فعالیت غیرقانونی تعریف شده اند(استفاده از موادمخدر، اشکال مختلف قمار، یا فحشا). اصطلاح جرایم بدون قربانی کاملاً دقیق نیست، زیرا افرادی که ، معتاد به مواد مخدر یا قمارباز می شوند، به مفهومی قربانی یک نظام تبهکاری سازمان یافته می گردند. اما، از آنجا که هرآنچه بر سر این گونه افرادمی آید اساسا نتیجه ی اعمال  خودشان است، بسیاری استدلال می کنند که این وظیفه ی حکومت نیست که در این گونه فعالیها مداخله کند – و اینکه این عادات باید جرم زدایی شود.

مفهوم بیماری روانی

دومین حوزه ی مهم رفتار کجروانه که مسلماً دولت باآن در ارتباط است، و نیز متضمن استفاده از سازمانهای بازداشتگاهی است، بیماری روانی است. این اندیشه که دیوانگان از نظر روانی بیمار هستند، همان گونه که گفته شد، تنها از حدود دو قرن پیش آغاز می گردد. پیش اززمانی، افرادی که ما اکنون دچار آشفتگی روانی می دانیم به جای اینکه بیمار در نظر گرفته شوند، جن زده، شریر یا مالیخویایی پنداشته می شدند.

روان پریشی ونژندی

روانکاوان آشفتگی روانی را به دو گروه اصلی، روان پریش ونژند تقسیم می کنند. روان پریشی وخیم ترین نوع در نظر گرفته می شود، که متضمن حس آشفته ای از واقعیت است. اسکروفرنی متداول ترین شکل  شناخته شده ی روان پریشی است و بخش قابل توجهی از بیماران بیمارستانهای روانی را افرادی تشکیل می دهند که بیماری آنها اسکروفرونی تشخیص داده شده. علایم مشخصه ی اسکروفرنی شامل سخن گفتن به شیوه ی ظاهراً غیر منطقی یا بی ربط، شنیدن یا دیدن اوهام، داشتن توهمات بزرگ بینی یا تعقیب وآزار، واکنش نشان دادن نسبتبه شرایط محیطی یا رویدادهاست.اکثراً آشفتیگهای نژندی افراد را از ادامه ی زندگی عادیشان باز می دارند. ویژگی اصلی رفتار که به این ترتیب رده بندی می شود نگرانی فراگیر درباره ی موضوعاتی است که دیگران نسبتاً بی اهمیت می دانند. علایم روان نژندی همچنین گاهی شامل فعالیتهای اجباری است، که فرد ممکن است خود رابه اجرای آنها مجبور احساس کند.

ماهیت دیوانگی: قانون شکنی ماندگار

جامعه شناسان اغلب در مورد گرایش روانکاوان نسبت به جستجوی شالوده ی فیزیکی آشفتگیهای روانی مشکوک بوده اند و برای تبین ماهیت بیماری روانی از نظریه ی برچسب زنی سود جسته اند. تامس شف عقیده دارد که آشفتگیهای روانی، به ویژه اسکیزوفرنی را می توان بر حسب قانون شکنی ماندگار درک کرد. هنجارهای ماندگار قواعد عمیقاً نهفته ای هستند که زندگی هر روزی را تنظیم می کنند. این قواعد درباره ی عاداتی است که مورد مطالعه ی گافم و روش شناسی مردمی قرار گرفته اند – برای مثال، نگاه کردن به شخصی که با شما صحبت می کند، درک معنی آنچه که افراد دیگر می گویند و انجام می دهند، و کنترل وضع و حرکات بدن. به گفته ی شف، نقض این ههنجارها اساساً همان چیزی است که اسکیزوفرنی نامیده شده است.

رهایش

رهایش آشکارا وبه طور اساسی بر سلامت روانی تأثیر گذارده است. بسیاریاز اصلاحگران لیبرال نگران آثار دوره های طولانی بستری شدن در بیمارستان بر روی بیماران روانی بوده اند، زیزا افرادی که دور از جهان خارج نگهداری می شدند به تدریج نهادی می شدند – تنها می توانستند درون همان سازمانهایی که مسؤلیت مراقبت از ایشان و بازپروریشان را بر عهده داشتند عمل کنند. بسیاری از بیماران روانی در واقع بدتر از آنچه پیشتر بودند به نظر می رسیند. افرادی که از آسایشگاهها مرخص گردیدند غالباً در شرایطی یافته اند که دیگران نسبت به مراقبت از آنها بی میل یا ناتوان هستند. در بسیاری از مناطق فقدان جدی منابع مالی برای سیستمهای مراقبت جمعی به چشم می خورد. مؤسسات دولتی که سعی می کنند هزینه ی نگهدری بیمارستانهای روانی را کاهش دهند معمولاً آماده نیستند که هزینه ی زیادی به انجام خدما ت اجتماعی محلی اختصاص دهند، وروشن نیست تا چه اندازه افرادی که از ناتوانیهای جدی و مداوم روانی رنج می برند می توانند در مراکز بهداشت محلی درمان شوند. بسیاری از افرادی ک از بیمارستانهای روانی مرخص شدند، به علت نداشتن امکانات کافی برای تأمین زندگی به نواحی مخروبه درونی شهر رانده شده اند.آنها در آنجا در فقر و تنهایی به سر می برند، درست مثل آسایشگاه همواره محبوس در اتاق و خوابگاههایشان، اما بدون تأمین.

ارتباطات و رسانه ها

ارتباطات و رسانه ها

دنیای امروز به ارتباط مستمر یا کنش متقابل مردمی که بسیار جدا از یکدیگر ند وابسته است. امروز، ما در کل جهان زندگی می کنیم، ما از اوضاع و رویدادهای هزاران مایل دورتر آگاهیم- ارتباط الکترونیکی چنین آگاهی ای را تقربیاٌ در هر لحظه فراهم میکند. تغییرات در انتشار اطلاعات، و در تکنولوژیهای اطلاعات، همانند هر جنبه ی  تولیدصنعتی بخشی از توسعه ی جوامع امروزی است. در قرن بیستم ویک، حمل ونقل سریع و ارتباط الکترونیکی انتشار جهانی اطلاعات را بسیار شدت بخشیده اند.

ارتباطات همگانی

رسانه های همگانی- روزنامه ها، مجلات، سینما و تلویزیون- اغلب در ارتباط با سرگرمی در نظر گرفته می شود. ارتباط همگانی در بسیاری جنبه های فعالیتهای اجتماعی ما دخالت دارند. برای مثال، معاملات پولی اکنون اساساً بر پایه ی مبادله اطلاعاتی قرار دارد که در کامپیوترها نگهداری می شود. حساب بانکی توده ای از اسکناس نیست که در گاو صندوق نگهداری شود، بلکه ارقامی است که روی یک برگ حساب چاپ شده ودر کامپیوتر ذخیره می شود. هرکسی که از کارت اعتباری استفاده می کند به یک سیستم بسیار پیچیده ی اطلاعاتی متصل می شود که با وسایل الکترونیکی ذخیره شده و انتقال می یابد. حتی وسایل سرگرمی مانند  روزنامه  یا تلویزیون تأثیر فراگیری بر تجربه ی ما دارند. این امرتنها به این علت نیست که آنها بر نگرشهای ما به شیوه های خاصی تأثیر می گذارند، بلکه ازآن روست که آنها وسیله ی دسترسی به اطلاعاتی هستند که بسیاری فعالیت های اجتماعی به آن بستگی دارد.

پیدایش روزنامه ها

روزنامه های امروزی ادامه ی جزوهها واوراق اطلاعاتی است که در قرن هجدهم چاپ وپخش می شد. روزنامه ها تنها از پایان قرن نوزدهم به بعد(با هزاران یا میلیونها خواننده) به صورت روزانه درآمدند. روزنامه تحول اساساٌ مهمی در تاریخ وسایل ارتباط همگانی امروزی بود، زیرا بسیاری از انواع اطلاعاعات گوناگون را در قطعی محدود وقابل تکثیر جای می داد. روزنامه ها اطلاعاتی را درباره ی امور جاری، سرگرمی وآگهی در یک جا ارائه می کردند. مطبوعات روزانه ی ارزان قیمت نخستین با ردر آمریکا به وجود آمد. دو نمونه از نخستین روزنامه های معتبر در آغاز قرن حاضر نیویورک تایمز و تایمز لندن بودند. بیشتر روزنامه های منتفذ در کشورهای دیگراین دو روزنامه را به عنوان الگوی خود انتخاب کردند. روزنامه های بخش  ممتاز بازار تبدیل به نیروی سیاسی عمده ای شدند و تا امروز همین کپگونه باقی مانده اند. برای مدتی بیش ازنیم قرن روزنامه های وسیله ی اصلی انتقال سر یع و جامع به توده مردم بودند.نفوذ آنها با ظهور رادیو، سینما و- مهمتر از همه – تلویزیون به تدریج کاهش یافته است. در سال1960 هر روز در انگلستان بیش از یک روزنامه به نسبت هر خانوار به فروش می رسید: به طور متوسط112 روزنامه برای هر100 خانوار؛ اما این نسبت  از آن پس کاهش یافته است. امروز کمتراز 90 روزنامه برای هر100 خانوار به فروش می رسد. فروش روزنامه به جوانان به ویژه کاهش یافته است.

تأثیر تلویزیون تأثیر فزاینده تلویزیون شاید مهمترین تحول در سی یا چهل سال گذشته باشد. اگر روندهای جاری در تماشای تلویزیون ادامه یابند، بهطور متوسط کودکی که امروز متولد می شود، تاسن هجده سالگی وقت خودرا بیش از هر فعالیت دیگری غیر از خوابیدن صرف تماشای تلویزیون خواهد کرد. عملاً هر خانواده ای یک دستگاه تلویزیون دارد. در انگلستان ، هر دستگاه تلویزیون به طور متوسط بین پنج تا شش ساعت در روز روشن است. در آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی غربی نیز همین گونه است.  بدیهی است تعداد ساعاتی که افراد مختلف خانواده در مواقع مختلفی آن را تماشا می کنند، اما فرد بزرگسال در انگلستان به طور متوسط روزانه سه ساعت تلویزیون تماشا می کند. ظهور تلویزیون بر الگوهای زندگی روزانه به شدت تأثیر گذارده است، زیرا بسیاری از مردم فعالیتهای دیگر را پیرامون  برنامه های تلویزیونی معینی تنظیم می کنند. در تمام کشورها، کسانی که دارای تلویزیون بودند وقت کمتری صرف سایر فعالیتهای اوقات فراغت، دیدار دوستان، گفتگو، وظایف خانگی و خوابیدن می کردند. محققان نتیجه گیری کردند که تلویزیون تأثیری بیشتر از هر نوآوری فنی دیگر خارج از حوزه  ی اشتغال درآمد زا بر زندگی روزانه داشته است.

اثر تلویزیون بر رفتار

تحقیقات وسیعی به منظور ارزیابی اثرات برنامه های تلویزیون انجام شده اند. بیشتر پژوهشها درباره تأثیر تلویزیون به کودکان مربوط بوده است- که اگر زمانی را که آنها صرف تماشای تلویزیون می کنند و پیامدهای احتمالی آن را از نظر اجتماعی شدن در نظر بگیریم، به خوبی قابل درک است. سه موضوعی که به طور معمول بیشتر از همه بیشتر مورد بررسی قرار می گیرد تأثیر تلویزیون بر گرایش به جرم و خشونت، اثرات پخش اخبار، و نقش تلویزیون در زندگی سیاسی است.

رواج خشونت در برنامه های تلویزیونی کاملاً مستند است. مطالعات بسیار گسترده ای توسط گربنر و همکارانش انجام شده است،که نمونه های برنامه های تلویزیونی در پر بیننده ترین اوقات و روزهای آخر هفته رادر همه شبکه های عمده ی  تلویزیونی  آمریگا از سال 1967 تاکنون تحلیل کرده اند. تعداد و فر اوانی اعمال و ماجراهای خشن در مورد یک سلسله از انواع مختلف برنامه به صورت نمودار ترسیم شده است. خشونت جسمانی یا مرگ را شامل می شود، تعریف گردیده است.فیلمهای  تلویزیونی بیش از همه دارای ماهیت خشن است. فیلمهای تلویزیونی بیش از همه دارای ماهیت خشن است. به طور متوسط 80 درصد این گونه بر نامه ها در بردارنده خشونت است و5/7 ماجرای خشن در هر ساعت تصویر شده است. در برامه های  کودکان سطح خشونت حتی از این هم بالاتر است، اگر چه کشتن معمولاً کمتر نشان داده می شود. کارتونها بیشتر از هر نوع برنامه ی تلویزیونی حاوی اعمال و ماجراهای خشن است. رابرت هاج و دیوید تریپ تأگید می کنند که واکنشهای کودکان نسبت به تلویزیون متضمن تفسیر آنچه می بینند است و نه فقط ثبت محتوای برنامه ها. آنه اظهار می دارند که اکثر تحقیقات پیچیدگی فرایندهای  ذهنی کودکان را در نظر نگرفته اند. تماشای تلویزیون، حتی تماشای برنامه های کم اهمیت ذاتاً یک فعالیت ذهنی سطح پایین نیست، کودکان برنامه ها را با ربط دادن آنها به سایر نظامهای  معنا درزندگی روزانه شان تفسیر می کنند. برای مثال ، حتی کودکان خردسال می فهمند که خشونت تلویزیونی واقعی نیست. بنابر گفته ی هاچ و تریپ این خشونت برنامه های تلویزیونی نیست که بر رفتار تأثیر دارد، بلکه بیشتر چارچوب کلی نگرشهایی است که خشونت در آن ارائه و تفسیر می شود.

تلویزیون به عنوان زمینه ساز نگرشهای اجتماعی

تلویزیون به فراهم ساختن چارچوبهای تجربه، نگرشهای کلی فرهنگی ، که در درون آن افراد در جوامع امروزی اطلاعات را تفسیر کرده و سازمان می دهند کمک می کند. تلویزیون در گسترش شکلهای غیر  مستقیم ارتباط در عصر حاضر به همان اندازه  ی کتاب یا مجلات وروزنامه ها مهم است. تلویزیون شیوه هایی را که افراد زندگی اجتماعی راتفسیر کرده و نسبت به آن واکنش  نشان می دهند با کمک به نظم دادن تجربه ی ما از زندگی اجتماعی ، قالب ریزی می کند. فرضهایی که در پس خصلت کلی تولید و پخش تلویزیونی قرار دارند شاید ار هر گونه برنامه های خاصی که نشان داده می شود مهمتر است.

جامعه شناسی فرهنگ و جامعه

جامعه شناسی فرهنگ و جامعه

مفهوم فرهنگ

فرهنگ عبارت است از ارزش هایی که اعضای یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی می کنند، و کالاهای مادی که تولید می کنند. ارزش ها آرمان های انتزاعی هستند، حال آن که هنجارها اصول و قواعد معینی هستند که از مردم انتظار میرود آن ها را رعایت کنند. هنجارها نشان دهنده ی بایده و نبایدها در زندگی اجتماعی هستند. بدین سان تک همسری- وفادار بودن به تنها یک شریک زناشویی- ارزش مهمی در اکثر جوامع غربی است. در بسیاری از فرهنگ های دیگر شخص مجاز است در یک زمان یک زن و شوهر داشته باشد. هنجارهای ازدواج، به عنوان مثال، شامل چگونگی رفتار زن وشوهر نسبت به وابستگانشان است. در بعضی از وجوامع، از شوهر یازن انتظار می رود که با پدر ومادر همسرانشان رابطه ی نزدیکی را برقرار کنند، در فرهنگ های دیگر از آن ها انتظار می رود آشکارا از یکئیگر فاصله بگیرد.

تکامل

برطبق نظریه ی داروین، تکامل نوع انسان در نتیجه ی تکامل نوع انسان در نتیجه فرایندی تصادفی پدید آمده است. تکامل نتیجه چیزی است که داروین آن را انتخاب طبیعی نامید. مفهوم انتخاب طبیعی  ساده است. همه ی موجودات زنده برای زنده ماندن نیازمند غذا و منابع دیگری مانند حفاظت در برابر شرایط نامساعد اقلیمی هستند. اما منابع کافی برای نگهداری همه ی انواع حیوانی که در هر مرحله ی زمانی معین وجود دارند، موجود نیست، زیرا زادو ولد آ نها به مراتب بیشتر از آن است که محیط بتواند غذای آن ها را فراهم کند. آن ها که بهتر با محیطشان انطباق یافته اند باقی می مانند، در حالی که دیگران، که کمتر توانایی مقابله با شرایط محیطی را دارند، نابود می شوند. بعضی از حیوانات باهوش تر و چابک تر بوده یا بینایی بهتری نسبت به دیگران دارند آنها مدت طولانی تری زندگی می کنند، و می توانند زاد و ولد کرده ویژگی های خودرا به نسل های بعدی منتقل دهند. آنها برای بقا و تولید نسل انتخاب شده اند.

جهش

به واسطه ی مکانیسم زیستی جهش، یک فرایند مستمر انتخاب طبیعی وجود دارد. جهش یک تغییر ژنتیکی اتفاقی است که صفات زیستی بعضی از افراد در یک نوع تغییر  می دهد. بیشتر جهش ها از نظر ارزش بقا یا زیان آوریا بی فایده اند، اما برخی به حیوان در رقابت با دیگران برتری می دهد: درآن صورت افرادی که دارای ژنهای جهشی هستند باقی می مانند وافرادی که فاقد آن ها هستند از میان خواهند رفت. این فرایند هم علت تغییرات جزئی در درون نوع وهم تغییرات عمده را که منجر به از میان رفتن نوع می شود توضیح می دهد. به عنوان مثال،میلیون ها سال پیش خزندگان عظیم الجثه در نقاط مختلف دنیا فراوان بودند. اندازه آنها با وقوع جهشهایی در سایر انوا کوچکتر که توانایی انطباق برتر با شرایط محیطی را به آنها داد، به صورت مانعی برای بقا درآمد. نخستین نیاکان انسان ها از جمله ی این انواع دارای توانایی انطباق بیشتر بودند.

زیست شناسی اجتماعی

مطالعات زیست شناسان اجتماعی که همانندیهای نزدیکی میان رفتار انسانی و رفتار حیوانات می بینند، این طرز تلقی رابه رویارویی فراخوانده است. اصطلاح زیست شناسی اجتماعی از نوشته های ادوارد ویلسون آمریکایی گرفته شده است. این اصطلاح به کاربرد اصول زیست شناختی در تبین فعالیت های اجتماعی همه ی حیوانات اجتماعی، از جمله انسان اشاره می کند. مطابق نظرویلسون، بسیاری از جنبه های حیات اجتماعی انسان در ترکیب ژنتیکی ماریشه دارد. به عنوان مثال، بعضی ازانواع حیوانات آداب عشق ورزی و رفتار جنسی انسان، به طور کلی متضمن آداب مشابهی است، که مبتنی بر خصائص ذاتی نیز هستند. به عنوان نمونه ای دیگر، در اکثر انواع حیوانی، نرها درشت تر و پرخاشگرتر از ماده ها هستند، و گرایش به تسلط  بر جنس ضعیف تر دارند. شاید عوامل ژنتیک بتوانند توضیح دهند که چرا، در تمام جوامع انسانی که می شناسیم، مردان بر زنان گرایش بیشتری به در دست داشتن مواضع قدرت دارند. بر طبق نظر ویلسون و پیروانش، زیست شناسی اجتماعی با نشان دادن این که بسیاری از این گونه جنبه های رفتار انسانی به طور ژنتیکی برنامه ریزی شده اند، خواهند توانست هرچه بیشتر جامعه شناسی و انسان شناسی را به صورت یک رشته علمی واحد مبتنی بر زیست شناسی درآورد.

غریزه

غریزه آن گونه که در زیست شناسی و جامعه شناسی درک می شود، یک الگوی رفتار پیچیده است که به طور ژنتیکی تعیین می شود. در این معنیا آداب عشق ورزی بسیاری از حیوانات پست تر غریزی است. به عنوان مثال، ماهی آبنوس(یک ماهی کوچک آب شیرین) مجموعه آداب فوق العده پیچیده ای برای جفت گیری دارد که نرو ماده هر دو باید طبق آن رفتار کنند. هر ماهی مجموعه ای از حرکات ظریف و ماهرانه را انجام می دهد، و دیگری به آن پاسخ داده و رقص جفت گیری شگفت انگیزی را می آفرینند. این الگ در تمام ماهی های این نوع به طور ژنتیکی ایجاد گردیده است. به هم زدن خود به خودی چشم، ویا کنار کشیدن سر در برابر یک ضربه ی پیش بینی شده، یک عمل انعکاسی است، نه یک غریزه، این عمل تنها یک واکنش  ساده است، نه یک الگوی رفتار پیچیده، بنابراین، سخن گفتن ازآن به عنوان عمل غریزی به مفهوم دقیق و علمی آن نادرست است. انسان ها با تعدادی از انعکاس های اساسی، همانند واکنش جشم به هم زدن ، که اکثر آنها به نظر می رسد دارای نوعی ارزش بقای تکاملی باشد، متولد می شوند. به عنوان مثال، نوزاد  انسانی هنگامی که نوک پستان یا شیء شبیه نوک پستان به او داده می شود شروع به مکیدن آن می کند. کودک خردسال هنگامی که ناگهان تعادل خود را از دست می دهد، دست هایش را برای رسیدن به چیزی که اورا نگه دارد بالا می برد و چنانچه دستش با سطح داغی برخورد کند آن را به سرعت عقب می کشد. بدیهی است که هر یک از این واکنشها در رویارویی با محیط مفید است. انسان ها همچنین نیازهای زیستی معینی دارند. نیازهای ما به غذا، آب، ارضای جنسی و حفظ سطح معینی از گرمای بدن مبنای ارگانیک دارد، اما شیوه های ارضاء این نیازها و برخورد با آن ها، درمیان – و در درون- فرهنگهای گوناگون به کلی فرق می کنند.

گوناگونی فرهنگی

گوناگونی فرهنگ انسانی بسیار چشمگیر است. ارزشها و هنجارهای رفتار از فرهنگی به فرهنگ دیگر بسیار فذق می کنند و اغلب به شیوه ای اساسی با آنچه مردم جوامع غربی طبیعی می پندارند تفاوت آشکار دارند. به عنوان مثال، ما در جوامع امروزی غربی قتل عمدی نوزادان یا کودکن خردسال را یکی از زشت ترین جنایات می دانیم. اما در فرهنگ سنتی چین، نوزادان دختر را غالباً در هنگام تولد خفه می کردند، زیرا آنها به جای اینکه دارایی خانواده به شمار آیند سربار خانواده تلقی می گردیدند. در غرب، به خوردن صدف عادت دارند، اما بچه گربه یا سگ توله را که هر دو در بعضی جاهای دنیا از جمله غذاهای لذیذ به شمار می روند نمی خورند. یهودیان گوشت خوک نمی خورند، حال آنکه هندوها گوشت راخوک می خورند اما از خوردن گوشت گاو خوداری می کنند. غربیها بوسیدن را به عنوان یه جزء طبیعی رفتار جنسی تلقی می کنند، اما در بسیاری از فرهنگ های دیگر این امر یا ناشناخته است ویا نفرت انگیز پنداشته می شود. همه ی این ویژگی های گوناگون رفتار جنبه های تفاوت های فرهنگی گسترده ای هستند که جوامع را از یکدیگر متمایز می کنند.

خرده فرهنگ

جوامع کوچک مانند (جوامع شکار و گردآوری) معمولاً از نظر فرهنگی یکسان هستند، اما جوامع صنعتی از نظر فرهنگی متنوع بوده، خرده فرهنگهای گوناگون بسیاری را در بر می گیرند، به عنوان مثال، در شهرهای امروزی اجتماعات خرده فرهنگی زیادی در کنار یکدیگر زندگی می کنند. جرالد ساتلز پژوهشی میدانی در یکی از محلات فقیرنشین غرب شیکاگوانجام داده است. وی تنها در این یک محله گروهبندی های خرده فرهنگی متعدد گوناگونی را یافت: پورتوریکوییها، سیاهان، یونانیها، یهودیان، کولی ها، ایتالی ها، مکزیکیها و سفید پوست های جنوبی، همه ی این گروهها قلمروهاو شیوه های زندگی خاص خود را داشتند.

قوم مداری

هر فرهنگی الگوهای رفتار منحصر به خود را دارد، که برای مردمی که از زمینه های فرهنگی دیگری هستند بیگانه می نماید. جامعه شناسان تلاش می کنند تا آنجا که ممکن است از قوم مداری، که قضاوت درباره ی فرهنگ های دیگر در مقایسه با فرهنگ خویشتن است، اجتناب کنند. ازآنجا که فرهنگ های انسانی بسیار متفاوتند. شگفت انگیز نیست که مردم متعلق به یک فرهنگ همدردی کردن با عقاید ویا رفتار افراد متعلق به فرهنک دیگر را اغلب دشوار می یابند. مثال آیین کارگو، دشوار یک فرهنگ در برخورد با فرهنگی دیگر را نشان داد. در جامعه شناسی، باید مراقب باشیم که عینک فرهنگی خود را برداریم تا بتوانیم شیوه های زندگی اقوام مختلف را در پرتوی عاری از تعصب مشاهده کنیم.

ویژگی های عام فرهنگی

درمیان دگرگونی رفتار فرهنگی انسان برخی ویژگی های مشترک وجو دارند. هرگاه که این ویزگی ها در همه، یا تفربیاً همه جوامع یافت شوند. ویژگیهای عام فرهنگی نامیده می شوند. هیچ فرهنگ شناخته شده بدون یک زبان از نظر دستوری پیچیده وجود ندارد. همه ی فرهنگها دارای شکل مشخصی از نظام خانوادگی هستند، که درآن ارزشها وهنجارهایی در ارتباط با مراقبت کودکان وجود دارند. نهاد ازدواج یک ویژگی عام فرهنگی است. همان گونه که شعایر دینی و حقوق مالکیت چنین هستند. همچنین، در همه ی فرهنگ ها شکلی از ممنوعیت زنا با محارم- ممنوع کردن روابط جنسی میان خویشاوندان نزدیک، مانند پدر ودختر، مادر وپسر،یا برادر وخواهر- وجود دارد. انواع دیگری از انواع دیگری از ویژگی های عام فرهنگی توسط انسان شناسان تشخیص داده شده اند- از جمله وجود هنر، رقص، آرایش بدنی، بازیها، هدیه دادن، ش.خی کردن و قواعد بهداشت.

نشانه شناسی و فرهنگ مادی

نمادهایی که در گفتار و نوشتار بیان می شوند شیوه های اصلی تشکیل وبیان معانی فرهنگی هستند، اما تنها شیوه ها نیستند. اشیامادی و جنبه های رفتار هردو می توانند برای تولید معانی مورد استفاده قرار می گیرند.دالً عبارت از هر حامل معنی است- هر مجموعه عناصری که برای انتقال معنا مورد استفاده قرار می گیرد. صداهایی که در گفتار ایجاد می شود، همانند علامت هایی که روی کاغذ یا مواد دیگر در نوشتار گذاشته می شود، دال هستند. اما، دال های دیگر، لباس، تصاویر یا نشانه های دیداری، شیوه های خوردن، شکاهای ساختمان یا معماری، بسیاری از ویژگی های مادی دیگر را شامل می شوند. به عنوان مثال، سبکهای لباس پوشیدن، معمولاٌ به فهماندن تفاوتهای دو جنس کمک می کنند. در فرهنگ ما، تقربیاٌ تا این اواخر، همه ی زنان دامن وهمه ی مردان شلوار می پوشیدند. ر فرهنگهای دیگر، این بر عکس است: زنان شلوار ومردان دامن می پوشند.

انواع جامعه ی انسانی

جوامع شکار و گردآوری

ویژگی های اصلی این جوامع ، از تعداد کمی افراد تشکیل می شود که از راه شکار، ماهیگیری و گردآوری گیاهان خوراکی زندگی می کنند. در این جوامع نابرابریهای اندک بوده، تفاوت مرتبه یا مقام محدود وبه سن و جنس است. دوره زندگی این جوامع، از 50،000سال پیش تا امروز، اگر چه اکنون در شرف اضمحلال کامل هستند.

جوامع کشاورزی

ویژگی های اصلی این جوامع، جوامع مبتنی بر اجتماعات کوچک روستایی بدون شهرهای کوچک و بزرگ شیوه ی اصلی تأمین معیشت از راه کشاورزی و اغلب همراه با شکار و گردآوری است. این جوامع با نابرابریهایی شدیدتر از آنچه در میان شکارگران و گردآورندگان  وجود دارند مشخص می شوند، وتحت فرمانروایی رؤسا قرار دارند. دوره زندگی این جوامع، از12،000 سال پیش تا به امروز. اکثر این جوامع اکنون به صورت مشخص خود را از دست می دهند

جوامع شبانی

ویژگی های اصلی این جوامع، جوامعی که برای تأمین معیشت خود وابسته به نگهداری حیوانات اهلی هستند جمعیت آنها از چند صد نفر تا هزاران نفر متغیر است جوامع شبانی معمؤلاٌ با نابرابریهای آشکا مشخص می شوند ورؤسا یا شاهان جنگجو بر آن ها فرمانروایی می کنند. دوره زنئگی این جوامع، همان دوره ی زمانی جوامع کشاورزی، جوامع شبانی نیز امروز اکثراٌ بخشی از دولت های بزرگتر هستند، و شیوه های زندگی سنتی آنها به تدریج ضعیف می شوند.

دولت ها یا تمدن های سنتی

ویژگی های اصلی این جوامع،  در این جوامع ، کشاورزی هنوز پایه ی اصلی نظام اقتصادی است، اما شهرها وجود دارند و تجارت  وصنعت در شهرها متمرکز گردیده است. دولتهای سنتی ممکن است گاهی بسیار بزرگ بوده، میلیونها نفر داشته باشند، اگرچه اکثراٌ در مقایسه با جوامع صنعتی بزرگ امروز کوچک بودند. دولتهای سنتی دستگاه حکومتی مشخصی دارند. که دررأس آن شاه یا امپراطور قرار دارد. نابرابریهای شدیدی بین  طبقات مختلف وجود دارد. دوره زندگی این جوامع، از حدود 6000 سال پیش از میلاد تا قرن نوزدهم. همه ی دولتهای سنتی اکن.ن ازمیان رفته اند.

جوامع جهان اول

ویژگی های اصلی این جوامع، جوامع مبتنی بر تولید صنعتی که نقش قابل ملاحظه ای به سرمایه گذاری آزاد می دهند. تنها بخش بسیار کوچکی از جمعیت به کشاورزی اشتغال دارد و اکثرمردم در شهرهای بزرگ و کوچک زندگی می کنند. نابرابریهای طبقاتی مهمی وجود دارد، هرچند که این نابرابریها نسبت به دولتهای سنتی کمتر مشخص است. این جوامع اجتماعات سیاسی مجزایی یا دولتهای ملی را تشکیل می دهند. اصطلاح جوامع اول به کشورهای صنعتی اروپا، ایالات مهحده آمریکا، استرالیا وژاپن اشاره می کند. کشورهای جهان اول تقربیاٌ همگی دارای نظام پارلمانی چند جرئی هستند. دوره ی زندگی این جوامع، از قرن هجدهم تا امروز

جوامع جهان دوم

ویژگی های اصلی این جوامع، جوامعی که دارای شالوده ی صنعتی هستند، اما نظام اقتصادیشان به طور متمرکز برنامه ریزی شده. تنها بخش نسبتاٌکوچکی از جمعیت در کشاورزی کار می کنند، وبیشتر مردم در شهرهای کوچک وبزرگ زندگی می کنند. نابرابریهای مهم طبقاتی وجود دارد، هر چند که هدف حکومت های مارکسیست این جوامع ایجاد نظام بی طبقه است. مانند کشورهای جهان اول ، کشورهای جهان دوم اجتماعات سیاسی یا دولت های ملی را تشکیل می دهند. جوامع جهان دوم جوامع صنعتی ای هستند که به وسیله ی حکومتهای وابسته به کمونیسم اداره می شوند. دوره زندگی این جوامع، یک اوایل قرن بیستم(پس از انقلاب1917 روسیه) تا امروز

جوامع جهان سوم

ویژگی های اصلی این جوامع ، جوامعی که درآنها اکثریت جمعیت به کشاورزی اشتغال دارد، و در نواحی روستایی زندگی می کنند، اکثراٌ از روشهای سنتی استفاده می کنند. با وجود این ، بخشی از محصول کشاورزی در بازارهای جهانی به فروش می رسد. بسیاری از کشورهای جهان سوم دارای نظام سرمایه داری آزادند، حال آنگه بعضی از این گشورهای برنامه ریزی متمرکز دارند. جوامع جهان اول و دوم، اجتماعات سیاسی مجزا یا دولتهای ملی هستند. دوره زندگی این جوامع، از قرن هجدهم(به عنوان نواحی مستمره) تا امروز.

اصطلاعات جامعه شناسی خانواده

اصطلاعات جامعه شناسی خانواده

خانواده به عنوان یک نهاد فراگیر اجتماعی اجتناب ناپذیر بخشی از جامعه بشری دیده می شود. و خانواده گروهی از افراد متحد شده بوسیله ازدواج یا خونی ویا تصویب تشکیل خانواده، تنها در تعامل با یکدیگر در آن ها نقش مربوط اجتماعی زن وشوهر ، مادر و پدر، برادر و خواهر ایجاد فرهنگ مشترک است. خانواده گروه متشکل از مادر وپدراست وفرزندان.

خانواده بر حسب احساسات و عواطف: انگیزه های خانواده در جفت گیری، زایش، صمیمیت مادر، عشق برادرانه و مراقبت از پدر ومادر مبتنی بر احساسات از عشق، محبت، همدردی، همکاری و دوستی ساخته شده است.

طبقه بندی خانواده بر اساس ازدواج: 1- خانواده چند زنه2- خانواده چند شوهره3- خانواده دارای یک همسر

طبقه بندی خانواده براساس محل اقامت: خانواده مادر مکانی2- خانواده پدر مکانی3- خانواده در حال تغییر

طبقه بندی خانواده بر اساس اندازه یا ساختار و عمق نسل خانواده1- خانواده هسته ای 2- خانواده مشترک

طبقه بندی خانواده بر اساس روابط میان اعضای خانواده: 1- بر اساس ازدواج2- خانواده صلبی که متشکل از رابطه خونی که بین خواهر و برادر و پدر وفرزند وجود دارد.