تحقیق و پژوهش

تحقیق وپژوهش در علوم اجتماعی

تحقیق و پژوهش

تحقیق وپژوهش در علوم اجتماعی

ارتباطات و رسانه ها

ارتباطات و رسانه ها

دنیای امروز به ارتباط مستمر یا کنش متقابل مردمی که بسیار جدا از یکدیگر ند وابسته است. امروز، ما در کل جهان زندگی می کنیم، ما از اوضاع و رویدادهای هزاران مایل دورتر آگاهیم- ارتباط الکترونیکی چنین آگاهی ای را تقربیاٌ در هر لحظه فراهم میکند. تغییرات در انتشار اطلاعات، و در تکنولوژیهای اطلاعات، همانند هر جنبه ی  تولیدصنعتی بخشی از توسعه ی جوامع امروزی است. در قرن بیستم ویک، حمل ونقل سریع و ارتباط الکترونیکی انتشار جهانی اطلاعات را بسیار شدت بخشیده اند.

ارتباطات همگانی

رسانه های همگانی- روزنامه ها، مجلات، سینما و تلویزیون- اغلب در ارتباط با سرگرمی در نظر گرفته می شود. ارتباط همگانی در بسیاری جنبه های فعالیتهای اجتماعی ما دخالت دارند. برای مثال، معاملات پولی اکنون اساساً بر پایه ی مبادله اطلاعاتی قرار دارد که در کامپیوترها نگهداری می شود. حساب بانکی توده ای از اسکناس نیست که در گاو صندوق نگهداری شود، بلکه ارقامی است که روی یک برگ حساب چاپ شده ودر کامپیوتر ذخیره می شود. هرکسی که از کارت اعتباری استفاده می کند به یک سیستم بسیار پیچیده ی اطلاعاتی متصل می شود که با وسایل الکترونیکی ذخیره شده و انتقال می یابد. حتی وسایل سرگرمی مانند  روزنامه  یا تلویزیون تأثیر فراگیری بر تجربه ی ما دارند. این امرتنها به این علت نیست که آنها بر نگرشهای ما به شیوه های خاصی تأثیر می گذارند، بلکه ازآن روست که آنها وسیله ی دسترسی به اطلاعاتی هستند که بسیاری فعالیت های اجتماعی به آن بستگی دارد.

پیدایش روزنامه ها

روزنامه های امروزی ادامه ی جزوهها واوراق اطلاعاتی است که در قرن هجدهم چاپ وپخش می شد. روزنامه ها تنها از پایان قرن نوزدهم به بعد(با هزاران یا میلیونها خواننده) به صورت روزانه درآمدند. روزنامه تحول اساساٌ مهمی در تاریخ وسایل ارتباط همگانی امروزی بود، زیرا بسیاری از انواع اطلاعاعات گوناگون را در قطعی محدود وقابل تکثیر جای می داد. روزنامه ها اطلاعاتی را درباره ی امور جاری، سرگرمی وآگهی در یک جا ارائه می کردند. مطبوعات روزانه ی ارزان قیمت نخستین با ردر آمریکا به وجود آمد. دو نمونه از نخستین روزنامه های معتبر در آغاز قرن حاضر نیویورک تایمز و تایمز لندن بودند. بیشتر روزنامه های منتفذ در کشورهای دیگراین دو روزنامه را به عنوان الگوی خود انتخاب کردند. روزنامه های بخش  ممتاز بازار تبدیل به نیروی سیاسی عمده ای شدند و تا امروز همین کپگونه باقی مانده اند. برای مدتی بیش ازنیم قرن روزنامه های وسیله ی اصلی انتقال سر یع و جامع به توده مردم بودند.نفوذ آنها با ظهور رادیو، سینما و- مهمتر از همه – تلویزیون به تدریج کاهش یافته است. در سال1960 هر روز در انگلستان بیش از یک روزنامه به نسبت هر خانوار به فروش می رسید: به طور متوسط112 روزنامه برای هر100 خانوار؛ اما این نسبت  از آن پس کاهش یافته است. امروز کمتراز 90 روزنامه برای هر100 خانوار به فروش می رسد. فروش روزنامه به جوانان به ویژه کاهش یافته است.

تأثیر تلویزیون تأثیر فزاینده تلویزیون شاید مهمترین تحول در سی یا چهل سال گذشته باشد. اگر روندهای جاری در تماشای تلویزیون ادامه یابند، بهطور متوسط کودکی که امروز متولد می شود، تاسن هجده سالگی وقت خودرا بیش از هر فعالیت دیگری غیر از خوابیدن صرف تماشای تلویزیون خواهد کرد. عملاً هر خانواده ای یک دستگاه تلویزیون دارد. در انگلستان ، هر دستگاه تلویزیون به طور متوسط بین پنج تا شش ساعت در روز روشن است. در آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی غربی نیز همین گونه است.  بدیهی است تعداد ساعاتی که افراد مختلف خانواده در مواقع مختلفی آن را تماشا می کنند، اما فرد بزرگسال در انگلستان به طور متوسط روزانه سه ساعت تلویزیون تماشا می کند. ظهور تلویزیون بر الگوهای زندگی روزانه به شدت تأثیر گذارده است، زیرا بسیاری از مردم فعالیتهای دیگر را پیرامون  برنامه های تلویزیونی معینی تنظیم می کنند. در تمام کشورها، کسانی که دارای تلویزیون بودند وقت کمتری صرف سایر فعالیتهای اوقات فراغت، دیدار دوستان، گفتگو، وظایف خانگی و خوابیدن می کردند. محققان نتیجه گیری کردند که تلویزیون تأثیری بیشتر از هر نوآوری فنی دیگر خارج از حوزه  ی اشتغال درآمد زا بر زندگی روزانه داشته است.

اثر تلویزیون بر رفتار

تحقیقات وسیعی به منظور ارزیابی اثرات برنامه های تلویزیون انجام شده اند. بیشتر پژوهشها درباره تأثیر تلویزیون به کودکان مربوط بوده است- که اگر زمانی را که آنها صرف تماشای تلویزیون می کنند و پیامدهای احتمالی آن را از نظر اجتماعی شدن در نظر بگیریم، به خوبی قابل درک است. سه موضوعی که به طور معمول بیشتر از همه بیشتر مورد بررسی قرار می گیرد تأثیر تلویزیون بر گرایش به جرم و خشونت، اثرات پخش اخبار، و نقش تلویزیون در زندگی سیاسی است.

رواج خشونت در برنامه های تلویزیونی کاملاً مستند است. مطالعات بسیار گسترده ای توسط گربنر و همکارانش انجام شده است،که نمونه های برنامه های تلویزیونی در پر بیننده ترین اوقات و روزهای آخر هفته رادر همه شبکه های عمده ی  تلویزیونی  آمریگا از سال 1967 تاکنون تحلیل کرده اند. تعداد و فر اوانی اعمال و ماجراهای خشن در مورد یک سلسله از انواع مختلف برنامه به صورت نمودار ترسیم شده است. خشونت جسمانی یا مرگ را شامل می شود، تعریف گردیده است.فیلمهای  تلویزیونی بیش از همه دارای ماهیت خشن است. فیلمهای تلویزیونی بیش از همه دارای ماهیت خشن است. به طور متوسط 80 درصد این گونه بر نامه ها در بردارنده خشونت است و5/7 ماجرای خشن در هر ساعت تصویر شده است. در برامه های  کودکان سطح خشونت حتی از این هم بالاتر است، اگر چه کشتن معمولاً کمتر نشان داده می شود. کارتونها بیشتر از هر نوع برنامه ی تلویزیونی حاوی اعمال و ماجراهای خشن است. رابرت هاج و دیوید تریپ تأگید می کنند که واکنشهای کودکان نسبت به تلویزیون متضمن تفسیر آنچه می بینند است و نه فقط ثبت محتوای برنامه ها. آنه اظهار می دارند که اکثر تحقیقات پیچیدگی فرایندهای  ذهنی کودکان را در نظر نگرفته اند. تماشای تلویزیون، حتی تماشای برنامه های کم اهمیت ذاتاً یک فعالیت ذهنی سطح پایین نیست، کودکان برنامه ها را با ربط دادن آنها به سایر نظامهای  معنا درزندگی روزانه شان تفسیر می کنند. برای مثال ، حتی کودکان خردسال می فهمند که خشونت تلویزیونی واقعی نیست. بنابر گفته ی هاچ و تریپ این خشونت برنامه های تلویزیونی نیست که بر رفتار تأثیر دارد، بلکه بیشتر چارچوب کلی نگرشهایی است که خشونت در آن ارائه و تفسیر می شود.

تلویزیون به عنوان زمینه ساز نگرشهای اجتماعی

تلویزیون به فراهم ساختن چارچوبهای تجربه، نگرشهای کلی فرهنگی ، که در درون آن افراد در جوامع امروزی اطلاعات را تفسیر کرده و سازمان می دهند کمک می کند. تلویزیون در گسترش شکلهای غیر  مستقیم ارتباط در عصر حاضر به همان اندازه  ی کتاب یا مجلات وروزنامه ها مهم است. تلویزیون شیوه هایی را که افراد زندگی اجتماعی راتفسیر کرده و نسبت به آن واکنش  نشان می دهند با کمک به نظم دادن تجربه ی ما از زندگی اجتماعی ، قالب ریزی می کند. فرضهایی که در پس خصلت کلی تولید و پخش تلویزیونی قرار دارند شاید ار هر گونه برنامه های خاصی که نشان داده می شود مهمتر است.

جامعه شناسی فرهنگ و جامعه

جامعه شناسی فرهنگ و جامعه

مفهوم فرهنگ

فرهنگ عبارت است از ارزش هایی که اعضای یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی می کنند، و کالاهای مادی که تولید می کنند. ارزش ها آرمان های انتزاعی هستند، حال آن که هنجارها اصول و قواعد معینی هستند که از مردم انتظار میرود آن ها را رعایت کنند. هنجارها نشان دهنده ی بایده و نبایدها در زندگی اجتماعی هستند. بدین سان تک همسری- وفادار بودن به تنها یک شریک زناشویی- ارزش مهمی در اکثر جوامع غربی است. در بسیاری از فرهنگ های دیگر شخص مجاز است در یک زمان یک زن و شوهر داشته باشد. هنجارهای ازدواج، به عنوان مثال، شامل چگونگی رفتار زن وشوهر نسبت به وابستگانشان است. در بعضی از وجوامع، از شوهر یازن انتظار می رود که با پدر ومادر همسرانشان رابطه ی نزدیکی را برقرار کنند، در فرهنگ های دیگر از آن ها انتظار می رود آشکارا از یکئیگر فاصله بگیرد.

تکامل

برطبق نظریه ی داروین، تکامل نوع انسان در نتیجه ی تکامل نوع انسان در نتیجه فرایندی تصادفی پدید آمده است. تکامل نتیجه چیزی است که داروین آن را انتخاب طبیعی نامید. مفهوم انتخاب طبیعی  ساده است. همه ی موجودات زنده برای زنده ماندن نیازمند غذا و منابع دیگری مانند حفاظت در برابر شرایط نامساعد اقلیمی هستند. اما منابع کافی برای نگهداری همه ی انواع حیوانی که در هر مرحله ی زمانی معین وجود دارند، موجود نیست، زیرا زادو ولد آ نها به مراتب بیشتر از آن است که محیط بتواند غذای آن ها را فراهم کند. آن ها که بهتر با محیطشان انطباق یافته اند باقی می مانند، در حالی که دیگران، که کمتر توانایی مقابله با شرایط محیطی را دارند، نابود می شوند. بعضی از حیوانات باهوش تر و چابک تر بوده یا بینایی بهتری نسبت به دیگران دارند آنها مدت طولانی تری زندگی می کنند، و می توانند زاد و ولد کرده ویژگی های خودرا به نسل های بعدی منتقل دهند. آنها برای بقا و تولید نسل انتخاب شده اند.

جهش

به واسطه ی مکانیسم زیستی جهش، یک فرایند مستمر انتخاب طبیعی وجود دارد. جهش یک تغییر ژنتیکی اتفاقی است که صفات زیستی بعضی از افراد در یک نوع تغییر  می دهد. بیشتر جهش ها از نظر ارزش بقا یا زیان آوریا بی فایده اند، اما برخی به حیوان در رقابت با دیگران برتری می دهد: درآن صورت افرادی که دارای ژنهای جهشی هستند باقی می مانند وافرادی که فاقد آن ها هستند از میان خواهند رفت. این فرایند هم علت تغییرات جزئی در درون نوع وهم تغییرات عمده را که منجر به از میان رفتن نوع می شود توضیح می دهد. به عنوان مثال،میلیون ها سال پیش خزندگان عظیم الجثه در نقاط مختلف دنیا فراوان بودند. اندازه آنها با وقوع جهشهایی در سایر انوا کوچکتر که توانایی انطباق برتر با شرایط محیطی را به آنها داد، به صورت مانعی برای بقا درآمد. نخستین نیاکان انسان ها از جمله ی این انواع دارای توانایی انطباق بیشتر بودند.

زیست شناسی اجتماعی

مطالعات زیست شناسان اجتماعی که همانندیهای نزدیکی میان رفتار انسانی و رفتار حیوانات می بینند، این طرز تلقی رابه رویارویی فراخوانده است. اصطلاح زیست شناسی اجتماعی از نوشته های ادوارد ویلسون آمریکایی گرفته شده است. این اصطلاح به کاربرد اصول زیست شناختی در تبین فعالیت های اجتماعی همه ی حیوانات اجتماعی، از جمله انسان اشاره می کند. مطابق نظرویلسون، بسیاری از جنبه های حیات اجتماعی انسان در ترکیب ژنتیکی ماریشه دارد. به عنوان مثال، بعضی ازانواع حیوانات آداب عشق ورزی و رفتار جنسی انسان، به طور کلی متضمن آداب مشابهی است، که مبتنی بر خصائص ذاتی نیز هستند. به عنوان نمونه ای دیگر، در اکثر انواع حیوانی، نرها درشت تر و پرخاشگرتر از ماده ها هستند، و گرایش به تسلط  بر جنس ضعیف تر دارند. شاید عوامل ژنتیک بتوانند توضیح دهند که چرا، در تمام جوامع انسانی که می شناسیم، مردان بر زنان گرایش بیشتری به در دست داشتن مواضع قدرت دارند. بر طبق نظر ویلسون و پیروانش، زیست شناسی اجتماعی با نشان دادن این که بسیاری از این گونه جنبه های رفتار انسانی به طور ژنتیکی برنامه ریزی شده اند، خواهند توانست هرچه بیشتر جامعه شناسی و انسان شناسی را به صورت یک رشته علمی واحد مبتنی بر زیست شناسی درآورد.

غریزه

غریزه آن گونه که در زیست شناسی و جامعه شناسی درک می شود، یک الگوی رفتار پیچیده است که به طور ژنتیکی تعیین می شود. در این معنیا آداب عشق ورزی بسیاری از حیوانات پست تر غریزی است. به عنوان مثال، ماهی آبنوس(یک ماهی کوچک آب شیرین) مجموعه آداب فوق العده پیچیده ای برای جفت گیری دارد که نرو ماده هر دو باید طبق آن رفتار کنند. هر ماهی مجموعه ای از حرکات ظریف و ماهرانه را انجام می دهد، و دیگری به آن پاسخ داده و رقص جفت گیری شگفت انگیزی را می آفرینند. این الگ در تمام ماهی های این نوع به طور ژنتیکی ایجاد گردیده است. به هم زدن خود به خودی چشم، ویا کنار کشیدن سر در برابر یک ضربه ی پیش بینی شده، یک عمل انعکاسی است، نه یک غریزه، این عمل تنها یک واکنش  ساده است، نه یک الگوی رفتار پیچیده، بنابراین، سخن گفتن ازآن به عنوان عمل غریزی به مفهوم دقیق و علمی آن نادرست است. انسان ها با تعدادی از انعکاس های اساسی، همانند واکنش جشم به هم زدن ، که اکثر آنها به نظر می رسد دارای نوعی ارزش بقای تکاملی باشد، متولد می شوند. به عنوان مثال، نوزاد  انسانی هنگامی که نوک پستان یا شیء شبیه نوک پستان به او داده می شود شروع به مکیدن آن می کند. کودک خردسال هنگامی که ناگهان تعادل خود را از دست می دهد، دست هایش را برای رسیدن به چیزی که اورا نگه دارد بالا می برد و چنانچه دستش با سطح داغی برخورد کند آن را به سرعت عقب می کشد. بدیهی است که هر یک از این واکنشها در رویارویی با محیط مفید است. انسان ها همچنین نیازهای زیستی معینی دارند. نیازهای ما به غذا، آب، ارضای جنسی و حفظ سطح معینی از گرمای بدن مبنای ارگانیک دارد، اما شیوه های ارضاء این نیازها و برخورد با آن ها، درمیان – و در درون- فرهنگهای گوناگون به کلی فرق می کنند.

گوناگونی فرهنگی

گوناگونی فرهنگ انسانی بسیار چشمگیر است. ارزشها و هنجارهای رفتار از فرهنگی به فرهنگ دیگر بسیار فذق می کنند و اغلب به شیوه ای اساسی با آنچه مردم جوامع غربی طبیعی می پندارند تفاوت آشکار دارند. به عنوان مثال، ما در جوامع امروزی غربی قتل عمدی نوزادان یا کودکن خردسال را یکی از زشت ترین جنایات می دانیم. اما در فرهنگ سنتی چین، نوزادان دختر را غالباً در هنگام تولد خفه می کردند، زیرا آنها به جای اینکه دارایی خانواده به شمار آیند سربار خانواده تلقی می گردیدند. در غرب، به خوردن صدف عادت دارند، اما بچه گربه یا سگ توله را که هر دو در بعضی جاهای دنیا از جمله غذاهای لذیذ به شمار می روند نمی خورند. یهودیان گوشت خوک نمی خورند، حال آنکه هندوها گوشت راخوک می خورند اما از خوردن گوشت گاو خوداری می کنند. غربیها بوسیدن را به عنوان یه جزء طبیعی رفتار جنسی تلقی می کنند، اما در بسیاری از فرهنگ های دیگر این امر یا ناشناخته است ویا نفرت انگیز پنداشته می شود. همه ی این ویژگی های گوناگون رفتار جنبه های تفاوت های فرهنگی گسترده ای هستند که جوامع را از یکدیگر متمایز می کنند.

خرده فرهنگ

جوامع کوچک مانند (جوامع شکار و گردآوری) معمولاً از نظر فرهنگی یکسان هستند، اما جوامع صنعتی از نظر فرهنگی متنوع بوده، خرده فرهنگهای گوناگون بسیاری را در بر می گیرند، به عنوان مثال، در شهرهای امروزی اجتماعات خرده فرهنگی زیادی در کنار یکدیگر زندگی می کنند. جرالد ساتلز پژوهشی میدانی در یکی از محلات فقیرنشین غرب شیکاگوانجام داده است. وی تنها در این یک محله گروهبندی های خرده فرهنگی متعدد گوناگونی را یافت: پورتوریکوییها، سیاهان، یونانیها، یهودیان، کولی ها، ایتالی ها، مکزیکیها و سفید پوست های جنوبی، همه ی این گروهها قلمروهاو شیوه های زندگی خاص خود را داشتند.

قوم مداری

هر فرهنگی الگوهای رفتار منحصر به خود را دارد، که برای مردمی که از زمینه های فرهنگی دیگری هستند بیگانه می نماید. جامعه شناسان تلاش می کنند تا آنجا که ممکن است از قوم مداری، که قضاوت درباره ی فرهنگ های دیگر در مقایسه با فرهنگ خویشتن است، اجتناب کنند. ازآنجا که فرهنگ های انسانی بسیار متفاوتند. شگفت انگیز نیست که مردم متعلق به یک فرهنگ همدردی کردن با عقاید ویا رفتار افراد متعلق به فرهنک دیگر را اغلب دشوار می یابند. مثال آیین کارگو، دشوار یک فرهنگ در برخورد با فرهنگی دیگر را نشان داد. در جامعه شناسی، باید مراقب باشیم که عینک فرهنگی خود را برداریم تا بتوانیم شیوه های زندگی اقوام مختلف را در پرتوی عاری از تعصب مشاهده کنیم.

ویژگی های عام فرهنگی

درمیان دگرگونی رفتار فرهنگی انسان برخی ویژگی های مشترک وجو دارند. هرگاه که این ویزگی ها در همه، یا تفربیاً همه جوامع یافت شوند. ویژگیهای عام فرهنگی نامیده می شوند. هیچ فرهنگ شناخته شده بدون یک زبان از نظر دستوری پیچیده وجود ندارد. همه ی فرهنگها دارای شکل مشخصی از نظام خانوادگی هستند، که درآن ارزشها وهنجارهایی در ارتباط با مراقبت کودکان وجود دارند. نهاد ازدواج یک ویژگی عام فرهنگی است. همان گونه که شعایر دینی و حقوق مالکیت چنین هستند. همچنین، در همه ی فرهنگ ها شکلی از ممنوعیت زنا با محارم- ممنوع کردن روابط جنسی میان خویشاوندان نزدیک، مانند پدر ودختر، مادر وپسر،یا برادر وخواهر- وجود دارد. انواع دیگری از انواع دیگری از ویژگی های عام فرهنگی توسط انسان شناسان تشخیص داده شده اند- از جمله وجود هنر، رقص، آرایش بدنی، بازیها، هدیه دادن، ش.خی کردن و قواعد بهداشت.

نشانه شناسی و فرهنگ مادی

نمادهایی که در گفتار و نوشتار بیان می شوند شیوه های اصلی تشکیل وبیان معانی فرهنگی هستند، اما تنها شیوه ها نیستند. اشیامادی و جنبه های رفتار هردو می توانند برای تولید معانی مورد استفاده قرار می گیرند.دالً عبارت از هر حامل معنی است- هر مجموعه عناصری که برای انتقال معنا مورد استفاده قرار می گیرد. صداهایی که در گفتار ایجاد می شود، همانند علامت هایی که روی کاغذ یا مواد دیگر در نوشتار گذاشته می شود، دال هستند. اما، دال های دیگر، لباس، تصاویر یا نشانه های دیداری، شیوه های خوردن، شکاهای ساختمان یا معماری، بسیاری از ویژگی های مادی دیگر را شامل می شوند. به عنوان مثال، سبکهای لباس پوشیدن، معمولاٌ به فهماندن تفاوتهای دو جنس کمک می کنند. در فرهنگ ما، تقربیاٌ تا این اواخر، همه ی زنان دامن وهمه ی مردان شلوار می پوشیدند. ر فرهنگهای دیگر، این بر عکس است: زنان شلوار ومردان دامن می پوشند.

انواع جامعه ی انسانی

جوامع شکار و گردآوری

ویژگی های اصلی این جوامع ، از تعداد کمی افراد تشکیل می شود که از راه شکار، ماهیگیری و گردآوری گیاهان خوراکی زندگی می کنند. در این جوامع نابرابریهای اندک بوده، تفاوت مرتبه یا مقام محدود وبه سن و جنس است. دوره زندگی این جوامع، از 50،000سال پیش تا امروز، اگر چه اکنون در شرف اضمحلال کامل هستند.

جوامع کشاورزی

ویژگی های اصلی این جوامع، جوامع مبتنی بر اجتماعات کوچک روستایی بدون شهرهای کوچک و بزرگ شیوه ی اصلی تأمین معیشت از راه کشاورزی و اغلب همراه با شکار و گردآوری است. این جوامع با نابرابریهایی شدیدتر از آنچه در میان شکارگران و گردآورندگان  وجود دارند مشخص می شوند، وتحت فرمانروایی رؤسا قرار دارند. دوره زندگی این جوامع، از12،000 سال پیش تا به امروز. اکثر این جوامع اکنون به صورت مشخص خود را از دست می دهند

جوامع شبانی

ویژگی های اصلی این جوامع، جوامعی که برای تأمین معیشت خود وابسته به نگهداری حیوانات اهلی هستند جمعیت آنها از چند صد نفر تا هزاران نفر متغیر است جوامع شبانی معمؤلاٌ با نابرابریهای آشکا مشخص می شوند ورؤسا یا شاهان جنگجو بر آن ها فرمانروایی می کنند. دوره زنئگی این جوامع، همان دوره ی زمانی جوامع کشاورزی، جوامع شبانی نیز امروز اکثراٌ بخشی از دولت های بزرگتر هستند، و شیوه های زندگی سنتی آنها به تدریج ضعیف می شوند.

دولت ها یا تمدن های سنتی

ویژگی های اصلی این جوامع،  در این جوامع ، کشاورزی هنوز پایه ی اصلی نظام اقتصادی است، اما شهرها وجود دارند و تجارت  وصنعت در شهرها متمرکز گردیده است. دولتهای سنتی ممکن است گاهی بسیار بزرگ بوده، میلیونها نفر داشته باشند، اگرچه اکثراٌ در مقایسه با جوامع صنعتی بزرگ امروز کوچک بودند. دولتهای سنتی دستگاه حکومتی مشخصی دارند. که دررأس آن شاه یا امپراطور قرار دارد. نابرابریهای شدیدی بین  طبقات مختلف وجود دارد. دوره زندگی این جوامع، از حدود 6000 سال پیش از میلاد تا قرن نوزدهم. همه ی دولتهای سنتی اکن.ن ازمیان رفته اند.

جوامع جهان اول

ویژگی های اصلی این جوامع، جوامع مبتنی بر تولید صنعتی که نقش قابل ملاحظه ای به سرمایه گذاری آزاد می دهند. تنها بخش بسیار کوچکی از جمعیت به کشاورزی اشتغال دارد و اکثرمردم در شهرهای بزرگ و کوچک زندگی می کنند. نابرابریهای طبقاتی مهمی وجود دارد، هرچند که این نابرابریها نسبت به دولتهای سنتی کمتر مشخص است. این جوامع اجتماعات سیاسی مجزایی یا دولتهای ملی را تشکیل می دهند. اصطلاح جوامع اول به کشورهای صنعتی اروپا، ایالات مهحده آمریکا، استرالیا وژاپن اشاره می کند. کشورهای جهان اول تقربیاٌ همگی دارای نظام پارلمانی چند جرئی هستند. دوره ی زندگی این جوامع، از قرن هجدهم تا امروز

جوامع جهان دوم

ویژگی های اصلی این جوامع، جوامعی که دارای شالوده ی صنعتی هستند، اما نظام اقتصادیشان به طور متمرکز برنامه ریزی شده. تنها بخش نسبتاٌکوچکی از جمعیت در کشاورزی کار می کنند، وبیشتر مردم در شهرهای کوچک وبزرگ زندگی می کنند. نابرابریهای مهم طبقاتی وجود دارد، هر چند که هدف حکومت های مارکسیست این جوامع ایجاد نظام بی طبقه است. مانند کشورهای جهان اول ، کشورهای جهان دوم اجتماعات سیاسی یا دولت های ملی را تشکیل می دهند. جوامع جهان دوم جوامع صنعتی ای هستند که به وسیله ی حکومتهای وابسته به کمونیسم اداره می شوند. دوره زندگی این جوامع، یک اوایل قرن بیستم(پس از انقلاب1917 روسیه) تا امروز

جوامع جهان سوم

ویژگی های اصلی این جوامع ، جوامعی که درآنها اکثریت جمعیت به کشاورزی اشتغال دارد، و در نواحی روستایی زندگی می کنند، اکثراٌ از روشهای سنتی استفاده می کنند. با وجود این ، بخشی از محصول کشاورزی در بازارهای جهانی به فروش می رسد. بسیاری از کشورهای جهان سوم دارای نظام سرمایه داری آزادند، حال آنگه بعضی از این گشورهای برنامه ریزی متمرکز دارند. جوامع جهان اول و دوم، اجتماعات سیاسی مجزا یا دولتهای ملی هستند. دوره زندگی این جوامع، از قرن هجدهم(به عنوان نواحی مستمره) تا امروز.

اصطلاعات جامعه شناسی خانواده

اصطلاعات جامعه شناسی خانواده

خانواده به عنوان یک نهاد فراگیر اجتماعی اجتناب ناپذیر بخشی از جامعه بشری دیده می شود. و خانواده گروهی از افراد متحد شده بوسیله ازدواج یا خونی ویا تصویب تشکیل خانواده، تنها در تعامل با یکدیگر در آن ها نقش مربوط اجتماعی زن وشوهر ، مادر و پدر، برادر و خواهر ایجاد فرهنگ مشترک است. خانواده گروه متشکل از مادر وپدراست وفرزندان.

خانواده بر حسب احساسات و عواطف: انگیزه های خانواده در جفت گیری، زایش، صمیمیت مادر، عشق برادرانه و مراقبت از پدر ومادر مبتنی بر احساسات از عشق، محبت، همدردی، همکاری و دوستی ساخته شده است.

طبقه بندی خانواده بر اساس ازدواج: 1- خانواده چند زنه2- خانواده چند شوهره3- خانواده دارای یک همسر

طبقه بندی خانواده براساس محل اقامت: خانواده مادر مکانی2- خانواده پدر مکانی3- خانواده در حال تغییر

طبقه بندی خانواده بر اساس اندازه یا ساختار و عمق نسل خانواده1- خانواده هسته ای 2- خانواده مشترک

طبقه بندی خانواده بر اساس روابط میان اعضای خانواده: 1- بر اساس ازدواج2- خانواده صلبی که متشکل از رابطه خونی که بین خواهر و برادر و پدر وفرزند وجود دارد.

تعریف مفاهیم و اصطلاحات جامعه شناسی

تعریف مفاهیم و اصطلاحات جامعه شناسی به طور کلی(کاربرد در تحقیق):

جامعه شناسی: بررسی علمی زندگی گروهی انسان ها ورفتار اجتماعی ناشی از آن

جامعه شناسی کاربردی: جستجوی دانشی که باید آن را به شیوه های عملی به کار بست.

فرهنگ: مجموعه ی ویژگی های مکتسب اعضای یک جامعه.

فرهنگ پذیری: استقراض عناصری از یک فرهنگ بیگانه.

ضد فرهنگ: گروهی که هنجارها و چشمداشت های فرهنگ غالب را نمی پذیرد وبا آن ها مقابله می کند.

یکپارچگی فرهنگی:یکپارچگی سازمانی و کارکردی عناصر و مجموعه های یک فرهنگ.

واپسماندگی فرهنگی: واپسماندن دگرگونی های فرهنگ غیر مادی از فرهنگ مادی.

هنجار فرهنگی: معیار تثبیت شده ای از آنچه که بای در یک فرهنگ خاص انجام گیرد.

نسبیت فرهنگی: برداشتی که بنابر آن، برای فهم معنا و ارزش یک عنصر فرهنگ خاص انجام گیرد.

مجموعه فرهنگی: مجموعه ی از عناصر فرهنگی به هم ابسته.

ضربه فرهنگی: قرار گرفتن در معرض محیط فرهنگی بیگانه ای که با باورداشت هی بنیادی فرد هم خوانی ندارد.

عنصرفرهنگی: کوچکترین واحد یک فرهنگ.

فرهنگ آرمانی: الگوهای رفتاری که به گونه ای آشکار ورسمی تأیید شده باشد.

آداب و رسوم: شیوه های مرسوم و خو کرده ی در درون یک جامعه.

فرهنگ واقعی: عملکردهای واقعی اعضای یک گروه.

خرده فرهنگ: یک رشته  الگوهای رفتاری که با الگوهای فرهنگ غالب همانندند، ولی با آن ها تمایز نیز دارند.

ارزش ها: احساسات ریشه داری که همه اعضای یک جامعه در آن سهیمند.

عرف ها: آداب ورسوم مهمتری که دلالت های مهم شایست و نا شایست وبد و خوب دارند.

     نهاد: نظام الگودار و منتظمی از روابط اجتماعی که برای بر آوردن نیازهای گروه لازم است.

ساخت اجتماعی: مجموعه ای از روابط اجتماعی است که دارای نظامی نسبتأ ثابت قابل طبقه بندی است. هر دسته از امور در داخل یک نظام تابع الگوهای مربوط به خود است و تغییر در هر یک از این الگوها تغییراتی در کل مجموعه پدیدمی آورد.(کازنو،1349،ص12)

منزلت: به پایگاه اجتماعی یک فرد در یک گروه ویا به رتبه ی یک گروه در مقایسه با گروه های دیگر اطلاق می شود.

نقش: به آن رفتاری اطلاق می شود که دیگران از دارنده ی یک منزلت معین انتظار دارند.

منزلت انتسابی: فرد آنرا از بدو تولد بدست می آورد و بیشتر مبتنی است بر زمینه ی خانوادگی افراد

منزلت اکتسابی: یک پایگاه اجتماعی است که فرد به خاطر سختکوشی ولیاقتی که از خود به خرج می دهد ، به دست می آورد.

نقش کا ربسته: شیو ه ای که فرد  در عمل  نقشی را ایفاء می کند.

نقش تجویز شده: شیو ه ای که جامعه از فرد انتظار دارد نقشی را اجراء کند.

تعارض از نقش:  وضعیتی که بخاطر آن پدید می آید که شخص دارای یک یا چند منزلت  است وآن منزلت ها چشمداشت های متناقضی را از نظر نقش ایجاب می کند.

دلزدگی از نقش: انجام دادن یک نقش از روی بی علاقگی و بی تفاتی.

الگوی نقش: شخصی که برایش اهمیت خاصی قایلیم و می کوشیم تا از رفتارش تقلید کنیم.

مجموعه نقش: روابط یک شخص با افراد دیگری که د هنگام ایفای یک نقش  با آن ها در تماس قرار می گیرد.

فشار نقش: وضعیتی که زمانی پدید می آید که یک فرد به خاطر الزام های متناقضی که با یک نقش دارد، در برآورده ساختن چشمداشت های آن نقش با اشکال روبرو است.

گرفتن نقش: به نمایش گذاشتن رفتاری از یک نقش که شخص تا کنون نداشته است.

اجتماعی شدن: فراگردی از کنش متقابل اجتماعی که شخص از طریق آن، شیوه ی زندگی جامعه اش را ملکه ی ذهن خود می سازد و شخصیت به دست می آورد.

گروه: به تعدادی از آدم ها اطلاق می شود که با یکدیگر روابط متقابل دارند وبر اساس یک چشمداشت های رفتاری مشترک، به همدیگر وابستگی دارند.

گروه خودی: گروهی از اشخاص که شخص با آن ها احساس راحتی می کند و حس می کند که به آن ها تعلق دارد.

گروه بیرونی: گروهی که اشخاص به آن تعلق ندارد

گروه نخستین: گروه کوچکی که روابط میان اعضایش ، صمیمانه و شخصی اند.

گروه دومین: گروهی که روابط اعضایش ، غیر شخصی، کاری و مختص به یک منظور خاص است.

گروه مرجع: گروهی که ارزیابی و داوری رفتار شخص به شمار می آید.

گروه تفاهم متقابل: هر گونه گروه حساسی که اعضایش برای تأمل در رفتار خود و دیگران یا گسترش فهم متقابل، گرد هم می آیند.

گماینشافت: اجتماعی که درآن، بیشتر روابط افراد، صمیمانه، شخصی و سنتی اند.

گزلشافت: جامعه ای مبتنی بر روابط غیر شخصی و عدم پایبندی به پیوندهای سنتی.

فاصله اجتماعی: معیار اندازه گیری درجه ی نزدیکی یا دوری یک فرد به اعضای یک گروه های دیگر

نمادهای فرهنگی: نشانه هایی که یادآور حضور یک نهادند.

بی هنجاری: حالتی از عدم هنجارمندی یا بی ریشگی که در صورت عدم همخوانی چشمداشتهایی فرهنگی با واقعیت های اجتماعی، پدید می آید.

انحراف: هر گونه رفتاری که با چشمداشتهای جامعه سازگاری نداشته باشد.

انحراف نخستین: انحرافی که گهگاه پیش می آید و بخش کوچکی از زندگی شخص را در بر می گیرد.

انحراف دومین: رفتار انحراف آمیزی که ماهیتی جدی دارد و در زندگی شخص نقش عمدهای را بازی می کند و شخصی که این رفتار از او سر می زند، در میان عامه ی مردم منحرف شناخته می شود.

منزلت اجتماعی: پایگاه اجتماعی فرد در جامعه.

قشربندی اجتماعی: رتبه بندی افراد جامعه بر حسب تعداد کیفیتهای مطلوبی که در اختیار دارند.

فرا خویشتن: بخشی از خود که ارزش های فرهنگی را جذب می کند مثل وجدان

کاست:  نظام بسته ای از قشربندی اجتماعی که افراد جامعه رادر قشربندی اجتماعی غیرقابل نفوذ و غیر قابل تغییری محسوس می سازد.

سبک زندگی: شیوه ی زندگی متفاوت و جداگانه ای که هر طبقه اجتماعی برای خودش دارد.

جامعه بسته: جامعه ای که درآن، شخص در یک طبقه اجتماعی معین"محبوس" می شود.

تحرک افقی: تحرک اجتماعی از یک پایگاه به پایگاه مشابه دیگر در همان سطح اجتماعی.

تحرک میان نسلی: تحرک اجتماعی که در میان دو نسل رخ می دهد.

جامعه ی باز: جامعه ای که به افراد فرصت تحرک به یک طبقه ی اجتماعی بالاتر را می دهد.

تحرک اجتماعی: حرکت افراداز یک منزلت اجتماعی به منزلتی دیگر.

تحرک عمودی: حرکت نزولی یا صعودی یک فرد از یک طبقه اجتماعی به طبقه ی اجتماعی دیگر.

نرخ های مختص سنین خاص: نرخ زادو ولد یا مرگ ومیر یا مرگ ومیر برای سطوح خاص سنی یک جمعیت.

نرخ خام زادو ولد: تعداد زاد و ولد سالانه در هر هزار نفر.

نرخ خام مرگ و میر: تعداد مرگ و میر سالانه در هر هزار نفر.

جمعیت شناسی: بررسی منظم جمعیت.

بوم شناسی: بررسی رابطه ی انواع صورتهای زندگی با محیط زیست.

اکوسیستم: رابطه ی متقابل بین انواع پدیده ها ی جاندار و بی جان در یک محیط.

ظرفیت آبستنی: گنجایش زیست شناختی تولید مثل در زنان.

باروری: نرخ تولید مثل در یک جامعه.

مهاجرت داخلی: حرکت مردم از یک ناحیه به ناحیه ای دیگر در داخل یک کشور.

مهاجرت بین المللی: حرکت مردم از یک کشور به یک کشور دیگر.

امید زندگی: تعداد سال هایی که به طور متوسط از یک نوزاد انتظار می رود زنده بماند.

پهنه ی زندگی: حداکثر طول عمر انسان یا حیوان.

مهاجرت: حرکت از یک مکان جغرافیایی به یک مکان دیگر.

نسبت جنسی: تعداد مردان در مقیاس با هر صد نفر زن.

نرخ های استاندارد شده ی زادو ولد و مرگ ومیر: نرخ های تنظیم شده ای که تفاوت های میان جمعیت ها را برحسب برخی از ویژگی های حیاتی مؤثر بر نرخ زادو ولد یا مرگ و میر در نظر می گیرند.

تمرکز: گردهم آمدن افرادی که کارکردهای خدماتی و اقتصادی یک اجتماع را انجام می دهند.

اجتماع: گروه خاصی از مردم که در یک منطقه ی جغرافیایی زندگی می کنند، فرهنگ مشترکی دارند و می توانند به گونه ای دسته جمعی برای تحقیق یک هدف معین عمل کنند.

تراکم: تجمع آدم ها و تسهیلات در یک نقطه ی جغرافیایی به نسبت کوچک.

تمرکززدایی: الگویی که بنابر آن، آدم ها وتسهیلات در منطقه گسترده ای پراکنده می شوند.

جامعه روستایی:  جامعه ای که اعضایش به کارهای کشاورزی اشتغال دارند و رفتارشان بر سنت و پیوندهای نیرومند خانوادگی مبتنی است.

تهاجم: فراگردی که زمانی رخ می دهد که ساکنان نوپدیدی جای ساکنان قدیمی یک منطقه را می گیرند.

انشعاب: جدا شدن آدم هایی که از ویژگی های مادی و فرهنگی همسانی برخوردارند از کل جامعه  و سکونت گزیدن در مناطق کوچکتر.

شهرنشینی: فراگردی که زمانی رخ می دهد که تعداد انبوهی از آدم ها مناطق کشاوزی را ترک کنند و اقامتگاه های شهری برپا نمایند.

جماعت کنشگر: جماعتی که اعمالش در جهت هدف خاصی است. هدف اصلی این جماعت، ایجاد دگرگونی است.

حضار: گروهی از مردم که به یک محرک بیرون از خود توجه دارند.

جمع: گروهی که رفتار جمعی دارند.

شیدایی: الگوی رفتار غیر متعارفی که دسته ی کوچکی از مردم برای یک مدت بسیار کوتاه در پیش می گیرند.

جماعت: تجمع آدم هایی که کنار یکدیگر قرار گرفته اند.

جماعت بیانگر: جماعتی که احساسات دسته جمعی اش را با نظم و آرامش بیان می کند.

بدعت: تغییر رفتاری که در یک مدت به نسبت کوتاه  پیش می آید، به سرعت گسترش می یابد و به اوج خود می رسد و سپس ناگهان از بین می رود.

مد: رسومی که دوره به دوره دگرگون می شوند.

هیستری توده ای: رفتاری که زمانی از انسان ها سر می زند که خویشتنداریشان را از دست داده باشند و به شیو ه هایی عاطفی و نامعقولانه واکنش کنند.

اوباش: جماعت کنشگری که از نظر عاطفی تحریک شده باشند.

وحشت زدگی: این حالت زمانی پیش می آید که جماعتی دچار هراس بیش از اندازه شده باشند.

تبلیغات: ارئه واقعیتهای تحریف شده به منظور شکل بخشیدن به افگار عمومی در جهت یک دیدگاه خاص.

انجمن: گروهی از آدم ها که نزدیک هم نباشند ولی درباره ی یک قضیه ی عمومی نگرانی مشترکی داشته باشند.

شورش: به نتیجه ی اعمال یک جماعت خشن و پرخاشگر اطلاق می شود.

شایعه: پیامی که در میان مردم پخش می شود ولی واقعیتها آنرا تأیید نمی کند.

فرهنگ پذیری: نشان دادن پذیرش و اقتباس فرهنگ مسلط از سوی گروه اقلیت.

اختلاط نژادی: زناشویی میان گروه های نژادی گوناگون ودر نتیجه، پدید آمدن یک نسل جدید.

نابودی: فراگردی که طی آن، یک گروه اقلیت به عمد به دست گروه مسلط به قتل می رسد.

ادغام: درآمیختگی دو فرهنگ گوناگون وتبدیل آن ها به فرهنگ واحدی که ویژگی های هر دو فرهنگ را ذارذ.

دگرگونی طبیعی: دگرگونی هایی که برنامه ریزی شده نیستند ودر مسیر طبیعی حوادث پیش می آیند.

کثرتگرایی فرهنگی: یک نوع انطباق که بر اثر آن، گروه های قومی  یا نژادی گوناگون در صلح و صفا باهم زندگی می

      کنند و هریک ضمن احترام به فرهنگ دیگری، آداب ورسوم سنتی خودش را حفظ می کند.

تبعیض: الگوی رفتاری آشکاری که بر ضد یک گروه اقلیت جهت گرفته باشد.

دگرگونی طراحی شده: دگرگونی هایی که با یک نیت  قبلی برنامه ریزی و تحقق یافته باشند.

گروه قومی: گروهی از افراد که در برخی ویژگی های فرهنگی، مانند دین، زبان و ملیت، اشتراک دارند.

بیرون راندن: بیرون راندن اجباری یک گروه اقلیت از یک منطقه به وسیله ی گروه مسلط.

یکپارچگی: نوعی تنظیم اجتماعی که طی آن، هر دو گروه اقلیت و اکثریت بدون جدایی از یکدیگر در کنار هم زندگی می کنند.

پیشداوری: رویکرد یا احساسی از پیش تعیین شده که یک شخص در برابر اعضای گروه اقلیت دارد.

نژاد: گروهی از انسان ها که از طریق نسل ها اختلاط درون گروهی در برخی ویژگی های زیست شناختی یا جسمانی وجه اشتراک دارند.

نژاد پرستی: باور به این امر که گروه نژادی آدم از گروه های نژادی دیگر برتری است.

جداسازی: وادار ساختن اعضای گروه اقلیت به سکونت در مناطق جدا از اکثریت و استفاده از تسهیلات خدماتی جداگانه.

جداسازی داوطلبانه: فراگردی که طی آن، اعضای گروه اقلیت داوطلبانه خودشان را از بقیه ی اعضای جامعه جدا می سازد.

جداخواهی: برپایی یک جامعه ی جدید به وسیله ی گروه اقلیت.

تصورات قالبی: باورهای از پیش تعیین شده  و عام در باره طرز تفکر و عملکرد یک گروه معین نژادی یا قومی.